نویسنده و کارگردان نمایش تور عروسی مامان
پدر خانواده خشونت را در درون خانواده اش تسری می دهد
نمایش تور عروسی مامان روایت زندگی دو خواهر مصری یک درون گرا و دیگر اجتماعی و برون گرا و احساساتی است که در جامعه مرد سالارانه دچار چالش می شوند. در آثار مریم منصوری زنان شخصیت محوری و پیش برنده درام هستند . ماهی در نمایش آخرین سفر و اطهر و راحیل در نمایش تور عروسی مامان مرکز ثقل ایجاد درام دو نمایش هستند .
مریم منصوری فارغ التحصیل از دانشکده هنرهای زیبا در رشته ادبیات نمایشی است و در دوران دانشجویی نمایشهایی را نظیر «اتاق گریم» و «شب آوازهایش را میخواند» را اجرا کرده است. او سالها است که سابقه نویسندگی دارد و آثاری چون نمایشنامه «برف زمین را گرم میکند»، کتاب «دو کام حبس» و کتاب «اسبها در پیشانیات میدوند» در کارنامه کاریش دیده میشود. نمایش «آخرین سفر» نخستین اثرحرفهای کارگردانیش در تئاتر بود که سال قبل در تالار مولوی اجرایش کرد. نمایشی اجتماعی که روایتگر قصه زن و مردی است که برای گذر از یک رابطه نافرجام تصمیم گرفتهاند چند روزی را به مسافرت بروند. مکانی که آنها برای این مجال انتخاب کردهاند مشخص نیست اما به مهمانسرایی عجیب پا میگذارند .نمایش «تور عروسی مامان» به نویسندگی و کارگردانی مریم منصوری از روز چهارشنبه دوازدهم مهر ماه در پلاتو اجرا مجموعه تئاتر شهر اجرای خود را آغاز کرده است . در این اثر نمایشی که از تاریخ یاد شده ساعت 18 میزبان تماشاگران تئاتر بود دیبا دبیری و مینا شجاعیان به عنوان بازیگر حضور دارند، این در حالی است که جمشید صفری، سالار دریا مج و رضا مرادی نژاد صدا پیشگان، غزاله بداقی دستیار کارگردان، سینا ییلاق بیگی طراح صحنه، فرشاد فزونی طراح صدا، کیوان ضیا پور طراح نور، سروناز امیدی طراح لباس، میثم خاوری طراح پوستر و بروشور، مهدی آشنا عکاس، سروش رازی طراح گریم و سازنده ماسک، الناز بخشی فرکوش اجرای گریم، نازیلا نوریشاد مشاور طراحی و ساخت عروسک گروه اجرایی نمایش را تشکیل میدهند.تور عروسی مامان روایت دو تن از زنان مصری در تاریخ ۲۸ ژانویه ۲۰۱۱ است خواهری که در خانه میماند و خواهری که به میدان تحریر میرود. با مریم منصوری درباره اجرای نمایشش گفت وگویی انجام دادهایم.
آیا تم اصلی نمایش «تور عروسی مامان» روایتگر قربانی شدن زندگی دو زن در مناسبات درون خانوادگی و اجتماعی است؟
نمایش قصه دو زن هست که قربانی شدهاند. اما اینکه قربانی خانواده محسوب میشوند جای تردید و مکث دارد. ترجیح میدهم آنها را قربانی شرایط اجتماعی، تربیتی و سنت بدانم.
در جایی از نمایش خواهر بزرگتر از رفتارهای مادر که او را مدام نهی و سرزنش میکند گلایه دارد؟
مادر هم دچار یک روند تربیتی سنتی بوده و دچار ترسهایی بوده که بعد از ورودش به خانه شوهر دچارش میشود. در اصل ریشه ترس مادر از زندگی در اجتماعی مرد سالارانه است و کشور مصر به لحاظ آمارهای اجتماعی آزار زنان جزو بالاترین آمارها در جهان است.
به همین دلیل است که داستان نمایش در کشور مصر رخ میدهد؟
ماجرا مستندتر از این حرفها است. در جریان انقلاب 2011 مصر اتفاقی رخ داد و یک خبرنگار زن آمریکایی که برای تهیه گزارش از اجتماع مردمی در میدان تحریر به کشور مصر رفته بود، مورد تجاوز قرار گرفت. در آمارها هم آمده که نزدیک به شصت درصد زنان مصری که در اجتماعات میدان تحریر حضور داشته، مورد آزار جنسی قرار گرفته بودند. اما نکته مهم این است که باز هم این مساله توسط زنان مصری افشاء نشد، بلکه یک بیگانه که اصلا در آن سیستم تربیتی کهنه نبود، مساله را افشا کرد. زن خبرنگار غربی که از حادثه جان سالم به در برده بود، مقابل دوربینهای پرمخاطب ترین خبرگزاریهای جهان رفت و واقعه را افشاء کرد و قضیه بعد جهانی پیدا میکند.
بنابراین بحث تجاوز جنسی در زیر لایههای اجتماعی مصر به صورت گستردهای رخ میدهد و پیش از این علنی نمیشد؟
این قضیه در بحث یک حرکت اجتماعی شکل گرفت و به همین دلیل، انقلاب مصر را جامعه شناسان به خاطر حضور گسترده زنان و بهایی که به خاطر این حضور پرداختهاند، که دیدهاند یک حرکت فمینیستی میشناسند.
در ادامه انقلاب بهار عربی در کشور مصر زنان به حاشیه رانده شدهاند؟
همینطور است و آزاری که زنان متحمل شدهاند هم ارعاب و کنترل انقلاب بود.
در بحث خانواده این دو دختر شما چهرهای خشن، بیرحم از پدر نشان میدهید که یک شکارچی است؟
پدر هم جزیی از اجتماع است که خشونت را در درون خانوادهاش تسری میدهد. البته ما قبل از اینکه پدر و یا مادر بشویم، در یک بستر اجتماعی تربیت میشویم و رشد پیدا میکنیم. و این را در نظر بگیرید که مصر از کهنترین جوامع بشری است و در کتاب مقدس بارها به این سرزمین و رود نیل اشاره شده است. که یکی از آن موارد داستان حضرت یوسف هست. همین قدمت و کهنسالی سرزمین، باعث تنومندتر شدن سنتها در این جامعه میشود. و سکوت زنهای مصری در افشا نکردن آنچه بر آنها رفته است، شاید به خاطر سنگینی این فرهنگ سنتی کهنه است.
جایی در نمایش اطهر میگوید خودم را از اجتماع دور نگه داشتم تا پاک بمانم. آیا این جمله پیام و مانفیست نمایش شما است؟
اصلا. من در نمایشم به این نگاه اطهر، بهایی نمیدهم. فقط سعی میکنم که او را بشناسم. از طرف دیگر، در کلیت نمایش یک دیالکتیک بین دو گونه زنانگی و زندگی و مواجه با زن بودن وجود دارد. اطهر، زنی است که ترسهای مادرش را به ارث برده و برای اینکه خودش را حفظ کند به سنت پناه میبرد و وامدار آن است و سعی میکند خودش را پشت دیوارهای بلند و امن سنت محفوظ نگه دارد. اما راحیل دختر کوچک خانواده دختری است که خانواده و ترسهای مادر را پشت سر گذاشته است و وارد اجتماع میشود و عشق را تجربه میکند. به مردی اعتماد میکند. تصویری که او از جهان مردانه دارد منحصر به تصویر پدرش نیست. برعکس اطهر.
رابطه عاطفی را که با مرد جوان شروع میکند هم نافرجام است؟
بله، این نافرجام بودن رابطه راحیل و یوسف هم شاید به خاطر شرایط اجتماعی است . یوسف کسی است که رویای جهان بهتر را در سر راحیل میکارد و او را وارد فضاهای اجتماعی میکند، اما در نهایت او هم مهاجرت میکند و میرود.
در نمایش قبلی شما و همین نمایش «تور عروسی مامان» شما به تم مهاجرت پرداختهاید. مهاجرت چقدر به عنوان یک دغدغه مهم برایتان جدی است؟
مهاجرت در جهان مدرن امروزی بسیار مهم است و به خصوص در کشورهای خاور میانه بسیار جدی است. جوانان مصری به همان دلایلی به غرب مهاجرت میکنند که بسیاری از جوانهای کشورهای خاورمیانه؛ به دلیل نبودن کار ، آینده روشن و قابل اعتماد و جنگ و خونریزی که در این منظقه است به دنبال مهاجرت هستند. مهاجرت در افغانستان به همان دلیلی رخ می دهد که در مصر رخ می دهد .
شروع نمایش به صورت مونولوگ است و دو بازیگر نمایش در دو قسمت جدا از همه در صحنه حضور دارند. اما در ادامه نمایش در کنار هم حضور پیدا میکنند. دلیل این دوگانگی فرم اجرای نمایش در چیست؟
نمایشنامه «تور عروسی مامان» را ابتدا برای حضور در جشنواره تئاتری مونولیو نوشته بودم و جزو متنهای برگزیده جشنواره شد و آن موقع قرار بود که خانم کارگردانی نمایش را برای حضور در جشنواره آماده کند که شرایطش فراهم نشد. بنابراین ساختار نمایش بر مبنای مونولوگ است. از سوی دیگر به لحاظ مضمونی هم، دو زن نمایشنامه در رابطهشان به جایی رسیده بودند که نمیتوانند با هم دیالوگی برقرار کنند. اطهر در محیط کارش در مدرسه، دچار مشکلات ارتباطی شده و از پس آن در یک موقعیت محقر قرار دارد، راحیل هم فارغ از سبک زندگیاش که بسیار اجتماعیتر از خواهر بزرگتر هست، وارد رابطه عشقی شده و همین امر باعث جدایی بیشتر مابین او و خواهرشده بود. راحیل بر خلاف خواهرش که درون گرا بود علاقه زیادی به حضور در اجتماع و مشارکت های گروهی داشت و معتقد به زندگی مدرن بود. بنابراین اختلاف دیدگاههای زیادی بین این دو بود، که باعث میشود تا از هم فاصله بگیرند. و به تدریج اطهر بیشتر در پستو میماند و راحیل هم بعد از تجربه حضورش در اجتماع دچار آسیبهای روحی و روانی میشود که در نهایت او هم به نقطه صفر اطهر میرسد و دچار مالیخولیای اطهر میشود . به هرحال روند زندگی این دو زن باعث عدم برقراری دیالوگ بینشان میشد و در صحنه هفتم اطهر به راحیل پناه میبرد. زیرا در اطرافش به جز راحیل کس دیگری نیست و در واقع راحیل را تبدیل به نمونه مطالعاتی خودش میکند تا بفهمد که قضاوتهای دیگران درباره خودش چقدر درست است و آیا باقی زنها هم مثل او هستند یا نه! . در انتهای نمایش هم که دیگر، تمام حریمهای بین دو خواهر از بین رفته و حالا هر دو هر چه بر دیگری گذشته را میداند. اما باز هم دیالوگی بین آن دو شکل نمیگیرد و اطهر با توجه به همان کاراکتر سنتی خودش، تصمیم میگیرد با توجه بر آنچه که به او و راحیل رفته، خانه را آتش بزند و همه با هم بمیرند. در واقع در نگاه ترس خورده اطهر، مرگ به رسوایی ارجحیت دارد.