در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «به طرز غریبی» به کارگردانی آوا فیاض

درون به برون می‎شوم و برون به درون گاهی

«به طرز غریبی» برگرفته از زندگی کسانی است که برای ورود به عرصه بازیگری هرکدام راهکاری را انتخاب کرده و از طریقی به آن واردشده‌اند و حال با اتفاقاتی که برایشان رخ‌داده دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

بازیگری ازجمله مشاغل جذاب، پرهیاهو و شگفت‌انگیزی است که درباره آن نظریه‌ها، تحلیل‌ها و تعریف‌های بسیاری مطرح‌شده و در موردش کتاب‌ها و مقالات زیادی نوشته و در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود. این حرفه جهان گسترده‌ای دارد که هر بازیگر باید آن را به شکل خاص و متفاوت برای خودش خلق کرده و به قوانینی که برایش وضع می‌کند پایبند بماند. حال در این راه کسانی که می‌خواهند به این عرصه ورود پیدا کنند و عضوی از این دنیای پهناور شوند در ابتدا بی‌شک زندگی شخصی، اهداف و تصمیمات خود را با مختصات این پهنه گسترده همسو کرده و ازآن‌پس قوانین زندگی‌شان، قوانین آن جهان می‌شود. عطش بازیگر شدن و به شهرت رسیدن آن‌قدر زیاد است که آدمی از فرط فتح آن مانند یک دونده ماراتن بی‌محابا تلاش می‌کند که موانع موجود را پشت سر بگذارد و به پایان خط برسد. حال هر فرد برای این کار راهکارهای مختلفی را تجربه می‌کند تا در اسرع وقت به خواسته خود رسیده و به صندلی بازیگران مشهور تکیه بزند که البته گاهی این رسیدن منجر به اتفاقات ناخوشایندی می‌شود که خط پایان بیشتر به سراب معنا پیدا می‌کند تا ورود به جهان بازیگری.
در نمایش «به طرز غریبی» شالوده متن برگرفته از زندگی کسانی است که برای ورود به عرصه بازیگری هرکدام راهکاری را انتخاب کرده و از طریقی به آن واردشده‌اند و حال با اتفاقاتی که برایشان رخ‌داده دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
این نمایش که در بطن خود جریان‌های سیال شخصیت‌ها را روایت می‌کند در قالب کلی خود به شیوه مستند داستانی تعریف‌شده و روند پیشبرد داستان بر مبنای آن تعریف می‌گیرد. البته این شیوه برای روان بودن بیان خود از دو شاخصه فرعی استفاده کرده است که باعث می‌شود؛ ترفندی که در بخش مستند این نمایش وجود دارد جنبه نمایشی بیشتر مورداستفاده قرار بگیرد و در بخش داستانی آن شیوه واقع‌گرایانه در بطن روایت جای مناسب و قابل دفاعی برای خود فراهم کند. در این نمایش شخصیت‌پردازی‌ها برگرفته از خرده روایت‌هایی تعریف داده‌شده است که از پیرامون زندگی شخصیت‌ها و بر اساس درون هر یک از آن‌ها نوشته‌شده است. نکته‌ای که می‌تواند باعث شود تا فضای دراماتیک درصحنه نمایش ارتباط مؤثری با مخاطب به شیوه به کار گرفته‌شده برقرار کند. اهمیت مستند گونه بودن این نمایش نیز از سوی دیگر می‌تواند این مزیت را با خود به همراه داشته باشد که محتوا با واقعیت درهم‌آمیخته شده و جهانی پیرامون شخصیت‌ها و اتفاقات آن به طرز ملموسی هویت پیدا کنند تا برای بازگویی خرده روایت‌ها فضای مناسب را فراهم آورند.
درواقع شیوه داستانی و مستند در نمایش «به طرز غریبی» این مجال را برای کارگردان فراهم می‌آورد تا بتواند در طراحی صحنه و لباس از مختصات مختلفی برای گویا بودن لایه‌های نمایشنامه در خط سیر روایت بهره‌مند گردد. شخصیت‌های این نمایش درواقع اتفاقات و درون خودشان را در موقعیتی نمایشی روایت می‌کنند که در دو بخش مجزا یعنی صحنه تمرین تئاتر (محل اجرای نمایش) که سهم بیشتری درکنش و واکنش‌های داستان دارد و مونولوگ‌هایی که هرکدام از بازیگران درباره زندگی شخصی‌شان و دلایل ورود به عرصه بازیگری بیان می‌کنند سبب ‌شود تا مخاطب دو مسیر موازی با دو روایت متفاوت را دنبال کرده و درنهایت به پایانی منطقی برسد.
از دیگر نکاتی که در این نمایش می‌توان مزیت خواند تعلیقی است که در متن از نیمه نمایش باگم شدن به‌ظاهر حافظه دوربین فیلم‌برداری پیش می‌آید. این موضوع تعلیقی را سبب می‌شود که سوظن بین شخصیت‌ها شکل بگیرد و هرکدام از آن‌ها به مسائل پشت پرده زندگی خصوصی دیگری اشاره‌کرده و سبب شوند تا واکنشی غیرعادی از سوی فرد دیگری که همبازی او در محل تمرین نمایش در داستان است را شاهد باشیم. راهکاری که نویسنده و کارگردان از آن برای بالا بردن ایجاد تنش و طغیان درونی شخصیت‌ها در نظر گرفته‌اند تا بتوانند تعریف سوظن را به سو تفاهم تغییر دهند و درنهایت تعادلی پایدار را برای پایان‌بندی نمایش خود در نظر بگیرند.
شیوه کارگردانی این نمایش مبتنی بر حواس درونی بازیگر تعریف و میزانسن‌های آن فارغ از خط‌کشی است. راهکاری که فضایی تأکیدی تکه دوم یعنی مونولوگ را با مرزی مشخص نمایان می‌سازد. نکته دیگری که متن و محتوا را با طراحی صحنه همخوان می‌سازد وجود کفش‌ها و لباس‌های متعددی است که به‌صورت دایره بارنگ قرمز جهت تأکید بیشتر پیرامون بازی بازیگران قرار داده‌شده است که در معنای نشانه‌شناسی نیز دنیای بازیگری را با تنوع نقش‌ها و خصوصیاتشان معرفی می‌کند.
در کل نمایش «به طرز غریبی» با شیوه اتخاذشده و تلفیق آن در فضای موجود گویای آن است که دو مسیر موازی با نگاه مجزا به سرنوشت مشترکی ختم می‌شود که تعریف زندگی و کسانی که هویتشان را منوط به بازیگری و جهان آن مربوط می‌سازند دلایل موجهی دارد که شاید تنها برای آن‌ها معنا و مفهوم حقیقی دارد.

کیارش وفایی ( ایران تئاتر )




نظرات کاربران