در حال بارگذاری ...
نگاهی بر نمایش «پرواز شماره745»

یک نوستالژی عاشقانه

این روزها حال تئاتر عروسکی خیلی خوب است. غیر از نمایش‌های عروسکی که به صورت دائم و در طول سال برای کودکان و نوجوانان برگزار می‌شود، نمایش‌های عروسکی برای بزرگسالان نیز به لطف حضور برخی کارگردان‌های جوان و خلاق، جان دوباره‌ای گرفته و نفس می‌کِشد...

یک ماه پیش نمایش عروسکی «حکایتِ حکایتِ طبیبِ اجباریِ مولیر» در تماشاخانه باران، علاقه‌مندان به این گونه‌ی نمایشی را سرِ ذوق آورد و اکنون در سالن سایه تئاترشهر، شاهد نمایش زیبا و کم‌نظیری هستیم به نام «پرواز شماره745» به نویسندگی و کارگردانی مرجان پورغلامحسین؛ هنرمندی که با پانزده سال سابقه حضور در تئاتر عروسکی و تجربه همکاری با پروژه‌هایی مثل «شهر موش‌ها2»، اکنون یکی از بهترین و حرفه‌ای‌ترین نمایش‌های عروسکی را روی صحنه آورده.«پرواز...» بی‌اغراق از بهترین اتفاق‌های تئاتر عروسکی است؛ نمایشی که مورد تایید استادی مانند مرضیه برومند قرار گرفته و به عنوان اثر برگزیده دوره شانزدهم جشنواره بین‌المللی نمایش عروسکی تهران ـ مبارک، سی‌وپنجمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر از سوی بنیاد حفظ ارزش‌های دفاع مقدس و همچنین اثر برگزیده جشنواره Norderzon هلند در سال2017 شناخته شده. این نمایش به شیوه میکروتئاتر اجرا می‌شود که در آن، عروسک‌ها در اندازه‌های بندانگشتی با ارتفاع دو سانتی‌متر و ماکتِ دکوری کوچک و مساحت تقریبی یک متر مربع در گوشه‌ای از سالن نمایش جان می‌گیرند اما با تصویربرداری هم‌زمان از آنها و پروجکت روی پرده بزرگ، تماشاگر آنچه را بازی‌دهنده‌گان به اجرا درمی‌آورند، می‌بینند.

در «پرواز...»، علاوه بر ساخت عروسک‌های جذاب و دوست‌داشتنی و بازی‌دهنده‌گی آنها توسط یک تیم حرفه‌ای از جمله مژگان ملاحسینی، رودابه کاشانی، نوگل طاهری و ... از بازی خوب مرجان پورغلامحسین هم در نقش شقایق (راوی) لذت خواهید برد. این بازیگر و کارگردان با مهارت تمام صداپیشه‌گی نقش‌های مختلف را به درستی و با احساسی ناب اجرا می‌کند، طوری که تماشاگر دیالوگ‌های شخصیت‌های مختلف را که میان مونولوگ او می‌شنود، به راحتی از هم تشخیص می‌دهد و دچار اشتباه نمی‌شود. پورغلامحسین لحن و گویش خودش در نقش بزرگسالی و کودکی شقایق، مادر او، بچه‌های محل و دیگر همسایه‌ها و حتا همسایه ارمنی‌شان، آقای هایراپطیان را باورپذیر و دقیق اجرا می‌کند.کارگردانی بخش عروسکی نمایش عالی و به همان میزان دکوپاژهای فیلم روی پرده، دیدنی و سینمایی است. دقت بکنید به صحنه حضور همسایه‌ها را در زیرزمین خانه آقای جعفری که با نمای درشتی از شیشه‌های مشجر زیرزمین شروع می‌شود و به آدم‌های نشسته در پناهگاه می‌رسد. حتا جلوه‌های ویژه، نورپردازی و افکت‌های به کار رفته در فیلم ـ تئاتر که موجب ایجاد لحظه‌هایی مثل شب و روز یا بارش برف و زمانِ موشک‌باران می‌شوند، بسیار واقع‌گرایانه و تاثیرگذار اجرا می‌شوند.

غیر از این، قصه نوستالژیک نمایش، بسیار دل‌نشین و جذاب است و خاطره‌های تلخ و شیرین فراوانی را از دهه شصت خورشیدی برای بیننده در دل و یاد او زنده می‌کند. داستان نمایش، درباره دختربچه‌ای به نام شقایق است که پس از سی سال زندگی در غربت، حالا برای فروش خانه پدری در راه بازگشت به ایران است. او داستان را از اولِ اول تعریف می‌کند؛ با تمام جزییاتش. از خانواده‌های ساکن بن‌بست بهار می‌گوید و نخستین‌باری که محسن را می‌بیند، یعنی زمانی که دست شقایق به زنگِ در خانه نمی‌رسد و محسن به او کمک می‌کند.گرچه داستان نمایش در روزهای هولناک جنگ تحمیلی اتفاق می‌افتد اما در واقع «پرواز...»، یک داستان عاشقانه است که در دلِ آن بسیاری از نوستالژی‌های خاک‌گرفته مخاطب نیز غبارروبی می‌شوند. تاثیر حسی نمایش به قدری است که کم‌تر تماشاگری می‌تواند در مقابل شکستن بغض و چکیدن اشک‌هایش مقاومت بکند. پایان غافل‌گیرکننده نمایش را لو نمی‌دهیم تا به تماشای آن ترغیب بشوید. توصیه می‌کنیم تا دیر نشده این نمایش را ببینید، چون ندیدنِ آن، خیانت به خودتان و تئاتر عروسکی است!




نظرات کاربران