در حال بارگذاری ...
در گفتگو با سعید زارع عنوان شد:

نقد مشکلات مردم در نمایش «پانزده سال آینده»

نمایش پانزده سال آینده یک نمایش مونو درام تک شخصیته است و سعید زارع به خوبی در انتقال حس و حال و فضای نمایش به مخاطب با موفقیت عمل می کند. نمایش دارای موضوعی اجتماعی است که به موقعیت‌های اجتماعی در قالب مفاهیم فرهنگ شناسانه، آسیب شناسانه و‌ روانشناسی اجتماعی می‌پردازد.

در واقع این نمایش به معضلاتی که مردم با آن دست به گریبان هستند می‌پردازد و هر شهروندی به نوعی آن را تجربه کرده و با آن دچار چالش است.پانزده سال آینده بین سال‌های 95 تا 96 تولید شد وقبلا در فرهنگ سرای آئینه شهراراک  ودر یک تور چند ماهه طی ۳۰ اجرا در استان مرکزی به صحنه رفت است و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. طراح نمایش کوچ عاشقان، بازیگر و طراح واپسین دم، بازیگر در نمایش اژدهاک، بازیگر و طراح و کارگردانی نمایش کارنامه بندار بیدخش، طراح نمایش کارنامه تپور نوشته و کارگردانی عباس احمدلو، بازیگر و طراحی نمایش خانوم لیلی و آقای مجنون نوشته محمدرضا کوهستانی و کارگردانی احسان ملکی، کارگردانی مشترک نمایش اعترافات مرد برزخی در ماه تلخ نوشته عباس احمدلو نمایش برگزیده در جشنواره نمایش گونه های ملی ایران – مشهد، بازیگر و طراح نمایش مده آ نوشته ژان آنوی در جشنواره دانشجویی سنندج،آقا لیلا و باد شیشه را می لرزاند از جمله کارهای موفق کارنامه کاری زارع هستند. نمایش پانزده سال آینده نوشته مهدی کوشکی و کارگردانی سعیدزارع با بازی مهدی محمدی و مشاوره شهرام احمدزاده تیر و مرداد ماه هر شب ساعت 18:30 در تالار سایه تئاتر شهر به روی صحنه رفته است. مهدی محمدی تنها بازیگر این اثر نمایشی است که داستانی درباره یک سروان بازنشسته نظامی را روایت می کند که فردی متعهد و مقید به قانون است و سروان بردباری نام دارد. پسر آقای بردباری با زنی بدکاره در ارتباط بوده و این زن از لحاظ عاطفی و مالی از او اخاذی کرده است. این پسر روزی زن را به خانه اش می کشاند و او را با کارد آشپزخانه به قتل می رساند. حالا پسر اعدام شده و آقای بردباری که دچار آشفتگی روحی و روانی شده در تیمارستان بستری است و از درون آسایشگاه با مخاطبان درباره این جنایت صحبت می کند. با سعید زارع در باره اجرای نمایش گفت وگویی انجام داده ایم.

 

متن نمایش نامه پانزده سال آینده متعلق به مهدی کوشکی است که موتیف اصلی کارهایش مبتنی بر چالش ها و مشکلات اجتماعی در بستر خشونتی عریان است. چگونه این متن را برای اجرا انتخاب کردید؟

مهدی کوشکی از  دوستان خوب و همشهریم است و در گذشته متن باد شیشه را می لرزاند که نوشته ایشان است را در سال 91 در اراک روی صحنه اجرا کرده بودم و با فضای کاریش آشنایی داشتم و بسیار همخوان با فضای ذهنیم است . دغدغه های اجتماعی کوشکی بسیار بارز و درست است . سادگی و موثری ادبیات کلامی نوشته های کوشکی در عین پر محتوا بودنشان واقعا مثال زدنی است.  معتقدم مهدی کوشکی در سبک نوشتاریش به سمت و سویی رفته است که برای مخاطب جذابیت های زیادی دارد و آثارش مورد توجه مخاطبان هم قرار گرفته است.

 

اجرای نمایش منو درام تک نفره نسبت به سایر گونه های تئاتری کار سخت و دشوار تری است؟

تئاترهای مونو درام در همه جای دنیا به عنوان آثاری سخت به لحاظ اجرایی شناخته می شوند. زیرا کل بار ارتباطی تماشاگر با نمایش فقط یک بازیگر است. در نمایش پانزده سال آینده عامل جذابیت اصلی سوژه و محتوایش است وتماشاگر متوجه می شود با نمایشی هدفمند و کنش مند روبه رو است.ما مشکلاتی را به بوته نقد می کشیم که مردم به آن نیاز دارند و بعد از خاتمه اجرای نمایش به تفکر وادار بشوند تلاش کردم کارم به ارائه پیام و موعظه و نسخه پیچی هم نکشد . در بحث اجرا  تلاش کردم ضمن استفاده از عناصر زیبا شناسانه از طراحی معتادل و کانسپت درخور توجه و مناسب و بازی موثر بازیگر بتوانیم نمایشی جذاب در پیش روی مخاطب قرار بدهیم.

 

آیا سروان بردباری شخصیت اصلی نمایش یک آدم روان پریش اصول گرا و در عین حال شکست خورده است؟

آدم هایی از جنس سروان بردباری ماحصل همین جامعه هستند . بردبارهای نوعی قهرمان های جامعه نیستند و تکثر یافته یک تفکر هستند و آئینه تمام نمای بخش ازجامعه هستند که نویسنده و من کارگردان بر آن تاکید داریم. طیف دیگری از مردم جامعه با تفکرات بردباری های نوعی در تضاد هستند . در جامعه اندیشه ورزان ، خردمند و متفکر داریم که باید در توسعه فرهنگی و انسانیت تاثیر گذار باشند و نه کسانیکه مثل بردباری که هر کاری را با بی رحمی تمام و از سر افراط و تفریط اعمال می کنند .

 

شخصیت بردباری یک جور تداعی کننده تراوس بیکل فیلم نامه راننده تاکسی نوشته پل شریدر است . چقدر به این مسئله اذعان دارید؟

اشاره درستی است و او هم درگیر جنون می شود . در لوکیشن نمایش ما که در یک تیمارستان قرار گرفته است و در این فضا دیدگاهایش را بیان می کند و در آخر متوجه می شویم که به مرز جنون نزدیک شده است . در اصل او یک جور خفاش شب شده است. کسانی که راسا دست به اعمال تندرویانه می زند و برای جامعه تز و بیانیه صادر می کنند و به نوعی دست به هنجار شکنی می زنند .تراوس بیکل هم در رانده تاکسی چنین منش و روشی را دنبال می کند.

 

نکته جالب این است که بردباری یک مامور بوده و نماد قانون و نظم محسوب می شود؟

 بله، او در ابتدای نمایش خودش را نماد قانون و اعمال آن می دانست و با پلشتی ها و بی قانونی ها مخالفت می کرده است.

 

آیا غلام نژاد  همکاربردباری که از شغل و موقعیتش سو اسفاده می کند، نماد تفکر اکثریت جامعه است؟

نه، چنین رویکردی نداشتم. همه ماها تحت  شرایط عکس العمل نشان می دهیم. نکته جذاب در باره کنش های غلام نژاد شغلش است که از آن سو استفاده می کند و قانون را زیر پایش می گذارد  و دست به رشوه گیری و مساحمه کاری می زند.

 

آیا خونی که در چند جای نمایش جاری می شود نشانه ای از رشد فزاینده خشونت در جامعه است؟

 نه ، خشونت در جامعه ما اینقدر تسری یافته نیست که بخواهم این وضعیت را مورد تاکید قرار بدهم. ما داریم وضعیت روحی و روانی بردباری را در مقطع فعلی نشان می دهیم. او در خون غلتیده است و بر واقعه ای که در زندگیش رخ داده را مورد تاکید قرار می دهیم و این آدم همه چیز را خون می بیند  وبرای شرایط و قتلی که فرزندش نجام داده جوابی پیدا نمی کند و خود سرانه دست به عمل می زند. آدمی که تا روز قبلش خیلی نرمال زندگی می کرد. اما به دلیل محدودیت روحی و آستانه پایین تحملش نگاه بدبیانه ای به زنان خود فروش پیدا می کند و آنها را مسبب اقدام قتل پسرش می داند. به قول عوام خون چلوی چشمش را گرفته است و چون در نمایش همه چیز از منظر بردباری روایت می شود تصمیم گرفتم تا از عنصر خون در صحنه استفاده زیادی انجام بدهم . از نگاه دیگر در اجرای نمایش به سراغ ساختار اکسپرسیونیسم رفتم و در این ساختار دنیا از ذهن شخصیت های نمایش روایت می شود و او همه چیز را خونی و تیره و تار می بیند .

 

آیا استفاده از سطح شیبدار در دکور صحنه به دلیل نشان دادن موقعیت متزازل بردباری بود؟

بله، سطح شیب دار تداعی کننده سقوط و انحطاط است و این آدم دارد سقوط می کند و در اصل او بتدریج وارد یک منجلاب می شود و از سطح به قعر سقوط می کند. به تیتر نمایش هم اگر دقت کنید نامش 15 سال آینده است و در اصل کارهای پیشگیرانه محسوب می شود و در واقع زنگ خطر را برای بحران های آینده به صدا در می آوریم.

منبع : ایران تئاتر




نظرات کاربران