در حال بارگذاری ...
کارگردان نمایش «کمیته نان»:

ادعایی ندارم که پرچمدار تئاتر کارگری هستم

در کمیته نان لیلی عاج در بستری رئالیستی با نگاهی تلخ و برنده به سرنوشت تراژیک خانواده ای مهاجر و کارگر می پردازد که در چنبره جامعه مادی و سرمایه زده فعلی مجالی برای بقا پیدا نمی کنند. عاج در سال های اخیر با نمایش هایی که روی صحنه اجرا کرده نشان داده که طرح مسائل کارگران در مناطق مختلف کشور برایش یک دغدغه جدی است و به تدریج در کارش به سبک و ساختار مشخصی رسیده است.

کمیته نان که دومین اثر عاج درباره مشکلات زیستی، صنفی و معیشتی، اجتماعی و سیاسی کارگران است. در فضایی پرتنش به مسئله کول‌بَرها پرداخته است و وضعیت زندگی‌های سخت طبقه کارگر را نشان می دهد. نمایشی که از جنس تئاتر است؛ تئاتری جدی و با دغدغه که از جنس مردم است. از عمق جامعه جان می‌گیرد و روح و جان جامعه را هدف قرار می‌دهد. نمایش‌های شب، باله روی سطرهای بی‌معنی، فکاهی‌نامه ی یک زن، خواب زمستانی، قند خون و روزمرگی از کارهای مهم کارنامه عاج محسوب که هر کدام جوایزی را در جشنواره‌هایی تئاتر دانشگاهی و تئاترشهر کسب کرده‌اند. عاج سالِ گذشته در سی‌ وهفتمین جشنواره تئاتر فجر، جایزه بهترین متن را برای نمایشنامه سالی که دو بار پاییز شد دریافت کرد. او در عرصه فیلم کوتاه و تلویزیون، تاکنون فیلم‌های پاییز، همین، هه‏ ره وس، زن خط تیره مرد و هرچه تو را به یاد من بیندازد زیباست را کارگردانی کرده است .در خلاصه داستان نمایش آمده: مرده سنگ و زنده برف، گریه نکن آب می شی. ما که هنوز نمی دونم چه بلایی سر کولبرای گم شده اومده. ارسطو خوش رزم، شاهو رستمی، لبخند بدیعی، الهام شعبانی، غزاله جزایری و سعید احمدی بازیگران این نمایش ۷۵ دقیقه‌ای هستند. ماریا حاجیها طراحی گریم، الهام شعبانی طراحی لباس، سینا ییلاق بیگی طراحی صحنه و رضا خضرایی طراحی نور، کهبد تاراج مدیر تولید، مریم رودبارانی روابط عمومی و تبلیغات مجازی، احمدرضا حجارزاده مشاور امور رسانه‌ای، شایان جعفرپور طراح پوستر و مواد تبلیغاتی، رضا جاویدی عکس، نگین بهزاد و ناصر ارباب دستیاران کارگردان و تریفه کریمیان موسیقی، دیگر عوامل اجرایی را تشکیل می‌دهندنمایش کمیته نان به نویسندگی و کارگردانی لیلی عاج اردیبهشت و خرداد ماه اجرای خود را هر شب ساعت ۱۸:۳۰ در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر آغاز کرده است. با لیلی عاج در باره اجرای نمایشش گفت وگویی انجام داده ایم.

 

آیا در نمایش هایی که روی صحنه برده اید به استفاده از یک ساختار کما و بیش نزدیک به هم در قالب ساختاری رئالیستی و واکاوی طبقه زیست طبقه کارگر اعتقاد دارید؟

تئاتر در جدی ترین حالتش موقعی برای من ارزش روی صحنه بردن دارد که بتواند مسئله و موضوعی در باره کارگران طرح کند. من ادعایی ندارم که پرچمدار تئاتر کارگری هستم.

 

به نظر می رسد طبقه کارگر را خوب می شناید؟

بله، در خانواده کارگر به دنیا آمده ام. برای واکاوی احوالات طبقه کارگر برای خودم حس مسئولیت قائلم.

 

معمولا هنرمندانی در کارشان موفق هستند که در باره طبقه و آدم هایی که می شناسند فعالیت می کنند. چقدر به این مسئله اعتقاد دارید؟

بله، به هرحال باید مختصات طبقه ای که در باره اش می نویسد بشناسید. البته خیلی از هنرمندان آثار خوبی درباره طبقات و آدم هایی که آنها را نمی شناخته اند تولید کردند و فضیلتی نیست که حتما در باره یک قشر خاص کار کرد. برای خلق هر تجربه ای در تئاتر باید گروهی با کارگردان همکاری کند. گروه من در باره مشکلات طبقه کارگر مومن هستند و با من همدلی می کنند.

 

نکته مهم در نمایش های شما این است که جنس نمایش هایان با تئاتری های معروف کارگری روسیه و بلوک شرق تفاوت های زیادی دارد؟

بله، من در کارهایم به سراغ تجربه شیوه های جدید در قصه پردازی و نوع روایت و کارگردانی هستم. در کمیته نان تلاش کردم از رئالیسم صرف فاصله بگیرم و در صحنه پایانی هم کار رفت به سمت ساختار اکسپرسیونیسمی.

 

آیا در اجراهای بعدیتان هم این ساختار حفظ می شود؟

من مشغول تجربه کردن هستم . شاید در سال های بعدی ساختارهای دیگری را تجربه کنم. در شرایط فعلی مشکلات اجتماعی و اقتصادی تاثیرات بد زیادی روی زندگی مردم بر جای گذاشته است و سفره هایمان روزبه روز کوچکتر می شود.

  

آیا باید در نمایش های شما به دنبال ارجاعات سیاسی هم باشیم؟

می شود به دنبال این ارجاعات گشت؛ زیرا کارهای اجتماعی از سیاست جدا نیست. زندگی همه ما هم درگیر با سیاست است. الان من به شدت اوضاع فروش نفت ایران را رصد می کنم؛ زیرا بحث مهمی برای تامین بودجه دولت برای پرداختی به کارگران و کارمندان است. موقعی که یک خانواده کارگر حقوق اش چند ماهی به تعویق بیافتد آنقدر درام های عجیب و غریب و لحظات تراژیک در درون خانواده رخ می دهد که شرایط مهمی را رقم می زند. برای من شنیدن حرف های مردم در مترو و تاکسی منبع خوبی برای خلق آثارم هستند.

 

بر اساس چه ویژگی هایی داستان نمایش کمیته نان در یک خانواده کرد زبان اتفاق می افتد؟

کرد تبار هستم و با این فرهنگ آشنایی کاملی دارم. در نمایش قند خون هم شخصیت اصلی نمایش کارگر کرد تباری بود. در نمایش روزمرگی هم تعدادی از شخصیت‌ها کرد زبان بودند. اساسا کردها و کارگران عناصر تکرار شونده در نمایش های من هستند. البته به هیچ عنوان آدم ناسیونالیستی نیستم و چون از این آدم ها شناخت دارم به سراغشان می روم. الان مسئله من جوان های با تحصیلات عالیه بی کار است، مسئله من کول برانی هستند که دولت اسمشان را پیله ور گذاشته؛ اما همچنان مشکلاتشان باقی است، مسئله من قاچاق سوخت در شهرهای مرزی است و غیره.

 

در بحث روایت بر خلاف اغلب کارهای رئالیستی به سراغ روایت غیر خطی رفتید؛ دلیل این رویکردتان چیست؟

استفاده از این نوع روایت به تجربه کردنم بر می گردد. قصه ای  با شروع، میانه و پایان  وجود دارد و این شما هستید که به عنوان خالق کار بحث تقطیع و کنار هم چیدن صحنه ها را تصمیم می گیرید و اینکه ساختار به چه نحوی است و روایت را از چه بخشی آغاز کنید و به کجا به اوج برسانید و کجا تمام کنید. در این نمایش دوست داشتم از روایت خطی فاصله بگیرم. البته نگرانی هایی داشتم که آیا با این شیوه قصه به طور کاملی به مخطب منتقل می شود؟ گاهی برای خلق فضاهای جدید در کار باید بر این نگرانی ها فائق آمد.

 

دکور صحنه در نمایش کمیته نان جنبه کاربردی و مفهومی بسیار دارد و به صورت سیال و متحرک در بخش های مختلف نمایش جابه جا می شود. بر اساس چه ویژگی این شیوه طراحی دکور  را انتخاب کردید؟

معتقدم با توجه به شیوه رئالیستی که برای اجرای نمایش در نظر دارم؛ دیگر لزومی ندارد صحنه و طراحی لباس هم برود به این سمت. به دنبال ترکیب های مختلف هستم و در زمینه دکور و صحنه هم تصمیم گرفتم تجربه جدیدی را استفاده کنم و صحنه و اجزایش تبدیل به یک عنصر مهم دراماتیک شد. ایده اولیه دکور صحنه این گونه بود که در کف پوش خانه این خانواده از تکه های فرش های مختلف استفاده کنیم. موقع اجرایی شدن این ایده با آن ارتباط برقرار نکردم و ایده خذف شد و این ایده به شدت از حس و حال نمایش به دور بود. در ادامه به این نتیجه رسیدیم که تمام عناصر را حذف کنم. با توجه به حضور مجری طرح اصلا مشکلات مالی برای طراحی صحنه نداشتیم و تنها نمایشی بود که با فراغ بال در بحث مالی کار کردم. اما در عمل باز هم عوامل دکور را حذف کردم. می شد یک خانه نامرتب شلوغ و پر از خنزل و پنزل و مبل و صندلی های کهنه را در صحنه استفاده کرد که اصلا به این نوع دکور اعتقادی نداشتم؛ زیرا این خانواده فقیر هستند، اما شاید فقر زیبایی شناسی نداشته باشند. شاید شرایط اقتصادی برای آزاد دانشجویی که ادبیات، فوکو و نیچه می خواند می تواند شرایط متفاوتی را رقم بزند. اما خالی بودن صحنه باعث می شود حس زیبا شناسی این آدم محک بخورد. به اعتقادم شخصیت های کارگر این نمایش آدم های به شدت با فهم و کمال هستند و درک درستی از موقعیت دارند.

 

 




نظرات کاربران