گفتوگوی روزنامه اعتماد با مدیر مجموعه تئاترشهر در سالگرد پذیرش مسوولیت
سعید اسدی: خودم را وجهالمعامله قرار نمیدهم
دقیقا تیرماه سال گذشته بود که سعید اسدی به عنوان مدیر مجموعه تئاتر شهر از مدیرکل هنرهای نمایشی حکم گرفت. اسدی اما ناغافل با چالشی مواجه شد که برای هیچکس قابل پیشبینی نبود، بازداشت مدیر معتبرترین و شناختهشدهترین مجموعه فرهنگی- هنری تئاتری کشور اتفاقی نبود که هنرمندان و رسانهها به سادگی از کنارش عبور کنند. بر همین اساس موج اعتراضها در فضای رسمی و مجازی آغاز شد و اسدی نیز به سرعت پشت میز مدیریت بازگشت. از آن زمان همه ما چشمانتظار اجرایی شدن ایدههای نو بودیم؛ انتظاری که از وجه دانشگاهی اسدی و با در نظر گرفتن سابقه مدیریتیاش در مرکز تئاتر مولوی سرچشمه میگرفت ولی هرچه زمان گذشت خبر آنچنانی! مبنی بر تغییر رویکرد در تئاترشهر به بیرون درز نکرد؛ مسالهای که به میزانی از فاصله دامن زد. اما تئاتر شهر در هفتههای اخیر آرام آرام چهره متفاوتی از خود نشان داده است؛ چهرهای تازه. به بهانه یکسالگی حضور در مقام مدیر تئاترشهر با اسدی به گفتوگو نشستیم و از ۳۶۵ روزی که گذشت پرسیدیم.
یک سال از حضور شما در مجموعه تئاترشهر میگذرد، اما بعضی برنامههای مدنظرتان تازه یعنی در سالگرد قبول مسوولیت عملیاتی شدهاند، چرا این فاصله به وجود آمد؟
البته اگر به فاصله تعبیر کنیم شاید لازم باشد برایش پاسخی پیدا کنم، در صورتیکه شخصا فاصله زیادی نمیبینم. اگرچه دوران پر فراز و نشیبی هم بود، به معنای آنچه از بیرون به تئاترشهر وارد میشود یا مشکلات و موانع کار داخل مجموعه. هماهنگی اجراها، مسائل داخلی، عادات موجود، موارد مرتبط به نوسازی و بهسازی که یکباره و برخلاف پیشبینی وارد شد. تدوین و اجرای استراتژی جدید در تئاترشهر به زمان نیاز داشت، البته در نظر بگیرید همین مدت فعالیتهای روتین پیش رفته و خللی به وجود نیامده است. میخواهم بگویم بخشی از ماجرا مطالعه در حین عمل بود، کار ما از این نظر بیشتر به تعمیر یک موتور روشن شباهت داشت. با توجه به حساسیتهای موجود درباره تئاترشهر و حسب خواست رسانهها در این مدت بعضی موارد داخلی را نیز اطلاعرسانی کردیم؛ به این امید که با دریافت انتقادها به اصلاح بپردازیم. انتشار ویراست اول سند راهبردی مجموعه از همین نمونه بود. در نهایت با تغییرات رخ داده به جایی رسیدهایم که امروز خروجی کار بیشتر دیده میشود. جمله آخر من در پاسخ به سوال شما این است که محصول یک کار چندماهه حالا آرام آرام خودش را نشان میدهد.
شاید تصور این بود که سعید اسدی با مطالعه قبول مسوولیت کرده و مطلع است جریانهای متعدد از بازسازی گرفته تا انواع سفارشها و فشارهای بیرونی در کار او مانع ایجاد میکنند. اصلا چنین مطالعهای وجود داشت؟
ابتدا بیایید به مرور روند طی شده بپردازیم. میدانید که من بعد از دبیری جشنواره تئاتر فجر مدتی از فضای مدیریتی فاصله گرفتم و به فعالیتهای دانشگاهیام پرداختم تا وقتی آقای شفیعی برای بخش بینالملل اداره کل دعوت به همکاری کرد. آنجا هم با چالش پذیرفتم و با میزانی فاصله به بخش بینالملل رفتم چون باید کارم را با برنامه آغاز میکردم. به واسطه تغییرات رخداده در بحث مدیریت هنرهای نمایشی آقای کرمی از من خواست به تئاترشهر بیایم، ابتدا قصد نداشتم بپذیرم، دقیقا به دلیل همین نکته چون قبلا تئاترشهر را به عنوان مخاطب و همکار دیده بودم ولی اینجا لایههایی دارد که تا در آن کار نکنید متوجه نمیشوید. پذیرش مدیریت تئاترشهر به دلیل همکاری با آقای کرمی بود، اتفاقا خیلی هم علاقه داشتم آقای شریعتی به کارشان ادامه دهند. عملا شاید بتوان گفت یک هفته فرصت برنامهریزی داشتم و در بدو ورود هم جدول آمادهای وجود داشت که بخشی به دوران حضور آقای کرمی بازمیگشت و تعهد ما به حساب میآمد.
به نظرم جدول بیشتر در دوران شهرام کرمی بسته شد چون مطلعم شریعتی تعهدی نداد تا دست مدیریت بعد از خودش باز باشد.
دقیقا، کار مثبتی که آقای شریعتی انجام داد و من از ایشان سپاسگزارم این بود که اسامی افراد طرف مذاکره شفاهی با تئاترشهر را در اختیارم گذاشت. من هم در بدو امر به این افراد پیام دادم و اعلام کردم به دلیل صحبتهای انجام شده حق تقدم با شما است. مواردی هم به دوران آقای کرمی بازمیگشت که تا پایان سال قبل را شامل میشد. در مرحله بعد باید از شیوه گفتوگوی حضوری با افراد و گروهها عبور میکردیم چراکه این جلسهها بهشدت وقتگیر و البته فرار هستند، این رویه موجود عملا امکان برنامهریزی و رسیدگی به امور دیگر را از مدیر سلب میکند. مجموعه مسائل موجود و نیاز تئاترشهر به تغییر ساختار در نهایت به انتشار سند راهبردی منجر شد. ما علاقه داریم از لحظه طرح درخواست گروه تا اجرای نهایی کنار کارها باشیم؛ ضمن اینکه ایده داریم به عنوان بزرگترین کمپانی دولتی تئاتر مولد عمل کنیم و به ساماندهی تولید بپردازیم.
همین سند اتفاقا سوءتفاهمهایی به وجود آورد.
این تصور به وجود آمد که قصد داریم تئاترشهر را به بخش خصوصی واگذار کنیم، درصورتیکه میخواهیم به عنوان مهمترین رکن دولتی تئاتر از سرویسدهی صرف به اجراها و سالنداری عبور کرده و در قامت کمپانی دولتی به بسیج منابع بپردازیم ولی با اهداف فرهنگی و تئاتری که میتواند در برابر تئاتر تجاری قرار گیرد، حتی نمیگویم تئاتر خصوصی، بلکه میگویم تئاتر تجاری.
قانون اجازه میدهد؟
بله، از آنجا که ما ذیحسابی نداریم و در زمینه منابع به انجمن هنرهای نمایشی متصل هستیم میتوانیم در قالب عقد تفاهمنامه بین تئاترشهر، اداره کل هنرهای نمایشی و انجمن هنرهای نمایشی از راه قانونی بسیج منابع داشته باشیم.
این منابع، مستقیم به تئاترشهر میرسند یا دوباره به حساب انجمن واریز میشوند؟
طبق قانون هرگونه درآمد تئاترشهر باید به حساب انجمن واریز شود چون حسابرسی آنجا صورت میگیرد ولی راه قانونی برای عقد تفاهمنامه جهت جذب منابع باز است.
این دوباره ما را با همان چالش همیشگی منابع مالی تئاتر در دست انجمن نمایش و موسسه توسعه هنرهای معاصر مواجه نمیکند؟
بله، ولی نکته اینجا است که برای تغییر ناچاریم گام به گام پیش برویم تا زمینههای قانونی فراهم شوند. کار غیرممکن یا غیرقانونی که نمیتوانیم انجام دهیم ولی با در نظر گرفتن همین رویکرد، حتی اگر قرار باشد روزی به عنوان کمپانی دولتی کسب استقلال کنیم چه بهتر که بخشی از راه در مراتب بالاتر وزارتخانه طی شده باشد. در آن زمان قاعدتا به عنوان یک واحد کارشناسی میتوانیم پارهای پیشنهادها را به سیستم بدهیم تا بعد از بررسی شرایط، این امکان فراهم شود. فعلا راه موجود ارجاع قرارداد گروهها به انجمن هنرهای نمایشی است ولی در عین حال میخواهیم تعامل خود را شکل دهیم تا رفتهرفته جای سالنداری صرف بخشی از مرحله تولید اجراها با همکاری ادارهکل هنرهای نمایشی در سیستم تولیدی تئاترشهر پیش برود.
یعنی به هرحال با یک برنامه بلندمدت مواجهیم و نمیتوانیم در کوتاهمدت انتظاری داشته باشیم.
درصدبندی میکنیم و میگوییم در سال چقدر از این برنامهها امکان تحقق دارند. ایده من این است که اگر چنین ساختاری در تئاترشهر تثبیت شود دیگر با نظام عقلانی شدهای مواجه هستیم که با تغییر مدیران پابرجا میماند. تئاترشهر باید جایگاه خود را در فضای کلی تولیدی تئاتر ببیند نه اینکه نسبت به وضعیت از موضع انفعال واکنش نشان دهد؛ حتی این خطر هم میتواند وجود داشته باشد که تئاترشهر به دام مناسبات حاکم بیفتد که رسانهها بارها به خطرش اشاره کردهاند. اینکه مثلا تئاترشهر هم در دام چهرهمحوری و گیشهمحوری بیفتد؛ درحالی که میتواند بگوید من اینجا با ارایه اثر هنری سر و کار دارم، حتی اگر در گیشه شکست بخورد؛ اینجا است که وظیفه حمایتی دولت به میان میآید. در صورتیکه تئاتر شهر چنین بستری فراهم نکند قطعا شکست خواهد خورد و همان اتفاقی میافتد که بعضا میبینیم اگر اینجا رونق تئاتر خصوصی گیشهمحور را نداشته باشد پای افت مجموعه مینویسند. وقتی دوغ و دوشاب مخلوط شود تئاتر شهر به شکل انفعالی ناگزیر است با بازار رقابت کند تا در گیشه شکست نخورد. اگر قرار است طور دیگر عمل کنیم نیازمند شکل دادن به ساختار و تقویت آن ساختار هستیم تا وقتی تئاترشهر به کمپانی تولید و حتی توزیعکننده تبدیل شود.
با شما موافقم ولی نمونه تئاترهای دولتی جریانساز، ایدهمحور و مولد مد نظر ما در سازوکاری فعالیت میکنند که شکل بده بستان مالیشان با شهرداریها و دولتها از دههها قبل مشخص است، در حالی که ما همچنان مساله داریم. تئاترشهر همچنان با پیچ موسسه توسعه هنرهای معاصر و انجمن مواجه است. سیستم اجازه نمیدهد ما در تئاترشهر با فلسفه و زیباییشناسی مدیر مواجه شویم. اینجا انواع مناسبتها و توصیههای بیرونی وجود دارد.
بله، در این زمینه خودم را شبیه فردی میبینم که در کوهپایه ایستاده، به قله نگاه میکند و عزم کوهنوردی دارد. آنچه ما را چالشگر نشان میدهد روبرو شدن با موانع است وگرنه ناچاریم وضعیت موجود را به شکل انفعالی بپذیریم. اگر دیدگاه تغییر داشته باشیم نیازمند تعامل است و فکر میکنم سیستم هم قابلیت و انعطاف دارد. همین وضعیت در تعامل من و مدیرکل وجود دارد که توافق داریم بیشتر تصمیمگیریها با من باشد، حتی عادت بد تاریخی که اجراها در دفتر مدیرکل بسته میشود باید پایان یابد. من حقیقتا نمیتوانم بپذیرم یک اجرا در دفتر مدیرکل بسته شود. این عادت بد هم وجود دارد که یک نفر برنامه میریزد و با توصیه وکیل مجلس میآید اما من میگویم آن وکیل مجلس گرچه میتواند به وظیفهاش عمل کند ولی صاحب تشخیص نیست که نمایشی در تئاترشهر اجرا شود یا نشود. اتفاقا در بعضی موارد ما اصلا با گروه مواجه نیستیم بلکه با اشخاص مواجهیم. خوشبختانه این مدت در پارهای مسائل هم به یک بلوغ همکاری رسیدهایم، مانند تعامل
چندین ماهه تئاترشهر با شهرداری تهران.
برخورد قاطع، لازمه چنین رویهای است که تصور فقدانش اختلاف نظرهایی پیش آورد. برای نمونه شما در موضوع بازسازی اولویتهایی داشتید که اعلام کردید اما دفتر طرحهای عمرانی یک راست رفت سراغ سالن اصلی.
اگر نتیجه کار را ببینید متوجه میشوید بخشی از موارد مد نظر ما انجام شد. وقتی در یک سازمان میتوانیم وارد گفتوگو شویم نیازی نیست از طریق رسانهها باهم صحبت کنیم. البته شاید نقص در بازتاب مسائل باشد، سالن اصلی همواره جزو اولویتهای مدیران تئاتر شهر بوده اما مواردی از گذشته وجود داشته که آنها نیز باید برطرف میشد. ظرفیتهای غیر قابل استفاده در سالن اصلی تئاتر شهر در جریان جشنوارهها بیشتر خودش را نشان میدهد؛ زمانیکه گروهها به بعضی امکانات نیاز دارند ولی ما نمیتوانیم در اختیارشان قرار دهیم. مدیران تئاترشهر از گذشته درخواست رسیدگی داشتند به ویژه بعد از ماجرای ریزش پیشانی سن اصلی، ولی مصوب شدن امور دولتی زمان میبرد. حالا اگر به مساله آبراههای تئاترشهر دقت کنید ما در جریان بارندگیهای شدید بهار امسال هیچ مشکلی نداشتیم. اولویت دیگر تعویض صندلیهای چهارسو بود که انجام شد. مسائل متعدد دیگری هم وجود دارد که شاید لازم به گفتن نباشد.
در مواردی هم حس میشود بعضی پروژهها برخلاف میل مدیریت اتفاق افتاده، مثلا جلسه نمایشنامهخوانی شنبهها به سفارش شما اجرایی شد یا اداره کل؟
ما همواره با پیشنهادهای متعدد از رونمایی کتاب گرفته تا گردهمایی و سخنرانی مواجه میشویم. البته تئاتر شهر به شکل تاریخی به همکاری پرداخته و در حد امکان سرویس داده ولی تجمیع و هدفمندسازی این موضوع را در تغییر ساختار دیدهایم. در مورد پیشنهاد دکتر خاکی هم ما پذیرا بودیم ولی از آنجا که تئاترشهر نمیتوانست تامینکننده هزینه باشد، مورد به ادارهکل ارجاع شد و در نهایت با توجه به رویکرد فرهنگی به تصویب رسید. برگزاری این جلسهها سفارش ما نبود اما در دوره جدید نه تنها پذیرای پیشنهادها هستیم، بلکه خودمان نیز برای برگزاری بعضی اتفاقهای فرهنگی نیز برنامهریزی میکنیم.
چندین مقطع از صحبت به «تغییر ساختار» اشاره کردید. تدوین سند راهبردی هم در همین راستا صورت گرفت، این هدف از نظر قانونی چقدر امکان اجرایی دارد؟ مثلا ایجاد پستهای جدید مانند «واحد ارتباطات» یا «ارزیابی هنری» چه اندازه قانونی است؟
سازمان نیروهای تئاترشهر یک ساختار کلی دارد که همچنان هم بر همان منوال کار میکند، ولی در تمام ادوار مدیریتی تغییر و جابهجایی نیروها امر داخلی بوده و تغییرات براساس نظر مدیران صورت گرفته است. مدیران حسب اقتضای برنامهها به ایجاد پارهای تغییرات نیاز دارند و این تغییرات با هدف تسهیل امور اتفاق میافتند نه ایجاد خلل. مثلا اگر شما درخواست اجرا یا طرحی برای بررسی داشته باشید باید به کجا مراجعه کنید؟ بیتعارف همه راهها به مدیر میرسد، با توجه به تعدد فعالیتها و کارها لازم است امکانی برای تسهیل امور طراحی کنیم، بنابراین ایجاد چنین تغییراتی غیرقانونی نیست. وزارتخانه هم در جریان قرار گرفته و مانعی سر راه ایجاد بخشها و تفویض اختیارات مدیران نمیبیند.
یعنی شما سند و بحث تغییرات ساختاری را به اطلاع وزارت ارشاد رساندهاید؟
بله، موارد را به اداره کل فرستادیم و حتی پیشاپیش چشمانداز کلی را با آقای حسینی معاون امور هنری در میان گذاشتیم که استقبال شد. دیدگاه ایشان این است که تئاترشهر باید گرانش و مرکزیتش را حفظ کند و مخاطب اینجا با رخدادهای متفاوت در مقایسه با دیگر اماکن تئاتری مواجه شود. بنابراین باید بگویم مدیریت تئاترشهر حالا خودش را تکثیر کرده تا بهتر خدمات ارایه دهد. اینجا اگر بخواهید به تنهایی امور را مدیریت کنید از صبح تا شب فقط به برگزاری جلسه با هنرمندان میرسید.
همواره این نگرانی وجود داشته که انجمن یا موسسه توسعه هنرهای معاصر قصد داشته باشند تئاترشهر را به کپی تالار وحدت تبدیل کنند؛ به جایی برای کسب درآمد. تا به حال ابراز تمایل نکردهاند؟
به تحقیق و صادقانه بگویم خیر. موسسه توسعه هنرهای معاصر در این نمونه هیچ گفتوگویی با ما نداشته و من هم از آن دست افرادی هستم که اگر روزی قرار باشد تئاترشهر قربانی هرگونه مناسبات شود مسوولیتش را نمیپذیرم. هیچوقت خودم را وجهالمعامله این فضای اقتصادی قرار نمیدهم. اگرچه در پاسخ به یکی از پرسشها گفتم فرصت برنامهریزی نداشتم ولی باید این نکته را اضافه کنم، فرصت برنامهریزی نداشتم ولی باور که داشتم. من باورهایم را همراه خودم آوردهام و پای باورهایم میایستم. حقیقتا در مورد تئاترشهر چنین ایدهای وجود ندارد. اجرای مناسبتی که در سالن اصلی روی صحنه رفت به دعوت ما آمد.
مساله از اینجا ناشی میشد که تهیهکننده آن نمایش مناسبتی مدیرعامل انجمن بود.
صادقانه حرفم را بپذیرید چون هیچ ابایی از گفتن مسائل ندارم، آن نمایش مثل هر نمایش دیگری از سوی کارگردان پیشنهاد شد. آقای نیلی به عنوان مدیرعامل انجمن تا به حال هیچ دخالت و توصیهای نداشته است.
تغییر زمان اجراها و اعلام دیرهنگام به گروههای جایگزین از دیگر نقدهایی است که مطرح میشود، مثل اتفاقی که برای نمایش «لانه خرگوش» رخ داد. راهی برای جلوگیری از این وضعیت نیست؟
نمایش «لانه خرگوش» پیش از حضور من در تئاتر شهر متقاضی اجرا بود، اتفاقا یک بار هم بازبینی کردیم و آن زمان کیفیت لازم را نداشت ولی کارگردان مدعی بود بخش اعظم نمایش بسته شده و اگر 20 روز تمرین کند به اجرا میرسد. اصولا مدیریت سالن نمایش چنین اقتضا میکند، تئاتر هنری است که در حین تولید با هزار اتفاق مواجه میشود. امروز میدانیم برنامه تئاترشهر تا تابستان آینده چیست ولی اگر نمایشی با مساله مواجه شود من نمیتوانم از نمایش رزرو استفاده کنم چون منتظر نگهداشتن یک گروه زنده برای شش ماه میسر نیست. یکی از ایدههای ما این است که با گروهها تفاهمنامه داخلی امضا میکنیم و طبق تفاهمنامه آنها موظف میشوند انصراف خود را
دو ماه پیش از موعد مقرر اعلام کنند، به این ترتیب ما نیز فرصت کافی برای جایگزین کردن گروه مطلوبمان را خواهیم داشت.
ماههای ابتدایی، دیالوگ بین شماو خبرنگاران در فضای سوءتفاهم و حتی متشنج اتفاق میافتاد. بخشی از این تنش حاصل فشار روی دوش شما بود و بخشی هم ناشی از انتظار بالای خبرنگاران؛ اما در مقطع کنونی به نظرم روحیه متفاوتی دارید. میپذیرید چنین فضایی وجود داشت؟
بله، از جمیع جهات شرایط به هم ریخته بود. نه اینسوی میدان آرامش وجود داشت، نه در طرف مقابل. یک بخش از انباشت توقعات ناشی میشد که گاهی با شرایط سنجیده نمیشود. مثل فرد ایدهآلیستی که همیشه میخواهد ایدهآلگراییاش را حفظ کند ولی به هرحال ایدهآل یکجا باید به واقعیت نزدیک شود. در این بین نوعی ادبیات نقد مطرح شد که سوءتفاهم به وجود آورد، تاکید میکنم واقعا سوءتفاهم بود. از طرفی درک میکنم تیتر جذاب از ویژگیهای کار رسانه است اما گاهی با تیترهایی مواجه شدم که بدنه خبر اصلا آن تیترها را حمایت نمیکرد. مثلا اداره کل هنرهای نمایشی تمام جزییات فروش و بلیت مهمانش را منتشر میکند ولی جای بررسی موضوع، همان خبر با تیتر منفی علیه تئاترشهر بازتاب داده میشود و بعد هم راه گفتوگو بسته است. رسانه قطعا باید لکهها را ببیند ولی به قول معروف عیب وی جمله بگفتی، هنرش نیز بگو، ایکاش علاوه بر خطاها نکات مثبت هم دیده شود.
همین روزها وقتی تئاترشهر برنامه مثبتی به اجرا گذاشت با حمایت مواجه شد. وقتی نیست میگوییم نیست، ولی وقتی هم هست تعریف میکنیم. مانند ماجرای دستگیری که بهشدت از سوی رسانهها تقبیح شد یا ماجرای شلیک گلوله در محوطه.
اتفاقا متوجه این موارد هستم و روی چشم میگذارم، منتها امکانی برای سپاسگزاری به شکل علنی ندارم. ما یک اُرگانیسم هستیم که بدون یکدیگر امکان کار نداریم، در این بین گاهی شرایط ناخواسته طوری چیده میشود که سوءتفاهم به وجود میآورد. مثلا در ماجرای انتشار سند راهبردی تئاترشهر نقدهایی مطرح شد که به قول معروف باید بگوییم «ندارد کسی با تو ناگفته کار/ ولیکن چو گفتی دلیلش بیار» یعنی منتظر بودم استدلال مطرح شود. حتی در نشست، خبرنگاری به درستی پرسید این سند خطر خصوصیسازی ندارد؟ که من هم پاسخ دادم طبق بندهای موجود قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد.
شاید انتظار این است که وقتی عاملی سد راه میشود در مقام نماینده مردم به صراحت بیان کنید. مثل اتفاقی که انتظار داشتیم در جشنواره تئاتر فجر سال گذشته رخ دهد ولی خلافش صادر شد.
گاهی اگر شما هم بخواهید پارهای موارد را در روزنامه بازتاب دهید به ناچار باید از زبان کنایه استفاده کنید. از سویی معتقدم بعضی دوستان رسانه برای انتقاد از ریاست، معاون را هدف میگیرند. حمله به فردی که خطر ندارد جذاب است.
یعنی تصور میکنید انتقاد از شما برای هدف گرفتن مدیرکل است؟
گاهی اینطور فکر میکنم.
گفتگو از بابک احمدی