فرشید گویلی بازیگر نمایش «چنور»
چنور تصویری از یک شخصیت شکست خورده است
فرشید گویلی بازیگر نمایش «چنور» به ایران تئاتر گفت: شخصیت نمایش فقط در رویاهایش با چنور ارتباط دارد و مدام در رویاهایش رفت و آمد دارد؛ همین مسئله او را تبدیل به یک آدم شکست خورده میکند.
نمایش چنور یک اثر نمایشی عاشقانه با تم سیاسی است که روایتی عاشقانه در یک بستر سیاسی مهم بخشی از تاریخ معاصر ایران را روایت میکند .نمایشی که در برگیرنده حسرت و آرزوهای نسلی آرمان خواه است.این اثرنمایشی اثری تک پرسوناژ و داستان یک جستجوی عاشقانه است. مردی پس از دو دهه غیبت به خاک و دیار خود باز میگردد اما میبیند همه چیز و همه کس تغییر کردهاند. او حتی کمترین نشانی هم از عشق از دست رفتهاش نمییابد. در نمایشهای مونولوگ تمرکز اصلی و ویژه روی بازی بازیگر است و فرشید گویلی بازیگر باسابقه کرد تبار نیز در این اثر شمایل قابل باور و درستی از یک شخصیت آرمانخواه زجر دیده و ناکام ارائه میکند. نمایش چنور به نویسندگی و کارگردانی قطب الدین صادقی و بازی فرشید گویلی دی و بهمن ماه در تالار چهارسو روی صحنه است.با فرشید گویلی در باره بازیش در نمایش چنور گفتوگویی انجام دادهایم.
بازی در نمایشهای مونولوگ برای تمام بازیگران جذابیت بیشتری دارد. آیا شما بر اساس چنین جذابیتی در این نمایش بازی کردید؟
سابقه همکاری من با دکتر صادقی به اواخر دهه هفتاد برمی گردد که نمایش «دوران بیگناهی» را در اربیل عراق روی صحنه بردیم. چند سال بعد در تله تئاتری برای ایشان بازی کردم و این همکاری ادامه داشت و دو سال قبل هم نمایش «چنور» را در کردستان عراق روی صحنه بردیم. سال پیش هم در نمایش «کولبرها» از این کارگردان حضور داشتم و خیلی خوشحالم که توانستم دوباره با ایشان همکاری کنم.
اولین اجرای نمایش «چنور» در خارج از کشور انجام شد؟
بله ، طرح اولیه این نمایش مربوط است به حضورمان در جشنواره تئاتری در سوئد که قرار بود آقای صادقی اثر مونولوگی را با بازی همسرم اجرا کند. بعد قضیه اجرای نمایش چنور به میان آمد و دکتر لطف کردند و اختصاصاً متن نمایش را برای من نوشتند و حالا هم نمایش در تهران روی صحنه است .
دکتر صادقی متن چنور را بر اساس ویژگیهایی بازیگری شما نوشت؟
همانطور که اشاره کردم در فستیوال تئاتر مونولوگ سوئد نمایشی اجرا کردیم و در این جشنواره با دکتر صادقی درباره کار مشترکی صحبت کردیم که منجر به نوشته شدن چنور شد.
آیا ریشه تلخی رفتار و حرفهای مرد در نمایش در زندگی گذشته او است؟
این مرد در تنهایی به سر میبرد و این تنهایی زمانی که او به شوروی میرود پر رنگتر میشود. بعد از بیست سال هم که به کشور برمی گردد باز هم دچار تنهایی و انزوایی عاشقانه و سیاسی قرار دارد. او چنور زن مورد علاقهاش را که روز ازدواجشان دستگیر و زندانی و بعداً هم اعدام میشود از دست داده است. مرد به لحاظ انزوای سیاسی هم دارای چالشهایی است. او در ابتدا موقعی که به شوروی میرود و در آن نظام دیکتاتوری و توتالیتر از یک هنرمند تبدیل به یک کارگر ساده میشود و تمام رویاهایش را از دست میدهد. او فقط در رویاهایش با چنور ارتباط دارد و مدام در رویاهایش رفت و آمد دارد؛ همین مسائل او را تبدیل به یک آدم شکست خورده میکند. در بازگشت او هم در شهر زادگاهش هیچ کسی او را نمیشناسد و او احساس میکند همه چیز شهر زادگاهش تغییر پیدا کرده و به این ترتیب پیشگویی چنور که گفته در زمان آینده کسی از ما اسمی نخواهد برد به حقیقت میپیوندد. او و همفکرانش در مقطعی وارد فاز مبارزاتی شدهاند و این در حالی است که استنباط دیگری از مبارزات آنان نزد مردم شکل میگیرد.
این قضیه در مورد چنور هم مصداق دارد؟
بله، مرد در بازگشت حتی نمیتواند قبر چنور را با توجه به تغییر کاربری گورستان پیدا کند . همه چیز برایش غریبه و نا آشنا است.
آیا میتوانیم مرد را آدمی روشنفکر بدانیم، یا اینکه به دنبال درگیر شدن اودرعشق به چنور است که در چنین فضایی وارد میشود؟
مرد در ابتدا هم عنوان میکند به خاطر عشق چنور وارد فاز مبارزاتی شده است. قبل از این او یک بازیگر معمولی تئاتر بوده که عاشق کارش است و استعدادش درحد بازی کردن درنمایش های عامیانه ای چون نقش سلطان محمود و یا نادر شاه بوده است . بنابراین فعالیت هنری او هم به شدت معمولی بوده و این عشق به چنور است که دغدغههایش را تغییر میدهد.
آیا میتوان گفت عشق چنور به نوعی او را بیدار میکند؟
بله، این عشق او را وارد فضای جدیدی میکند. البته در انتها او چنور را هم از دست میدهد و میگوید مرگ تو باعث شد تا خود باوری در من شکل بگیرد.
آیا در نگاه بدبینانه میتوان عنوان کرد که عشق به چنور باعث تباهی و نابودی مرد میشود؟
برای هر کدام از آدمهایی که درگیر عشق میشوند میتوان تعبیر مختلفی صورت داد . البته در بحث تقدیر هم میتوان گفت مثلاً اگر فلان روز، فلان آدم با ماشینش بیرون نمیرفت تصادف نمیکرد و نمیمرد. بهر حال تقدیر این مرد این گونه رقم خورده است. نکته مهم این است که مرد علی رغم سختیهایی که در زندگی متحمل شده از آشنایی و همراهی با چنور احساس پشیمانی ندارد.
میشود گفت زندانی شدن و کار سخت در شوروی به نوعی او را پخته و صبورتر کرده است؟
این اتفاق رخ میدهد . او بیست سال از عمرش را در یک شهر دور افتاده و غم زده و در یک کارخانه فکسنی با کار سخت تلف کرده، اما با این حال مرد تلاشی نمیکند که گذشتهاش را شخم بزند و خودش را ملامت کند که چرا به این راه قدم گذاشته است.
گفتوگو از احمد محمد اسماعیلی ( ایران تئاتر )