در حال بارگذاری ...
عبور از تاریکی و پرواز به سوی روشنایی

غلامرضا عربی:
کار کردنِ تئاتر با نابینایان عین زندگی است

غلامرضا عربی، بازیگر، طراح صحنه و کارگردان تئاتر با بیان اینکه نابینایی بیماری‌ای است که ممکن است همه را درگیر کند، گفت هنرجویان نابینا آن‌قدر شور و اشتیاق دارند که جمله «تئاتر عین زندگی است»، در جریان تمرین با آن‌ها کاملاً مشهود است.

نگار امیری: غلامرضا عربی، بازیگر، طراح صحنه و کارگردان تئاتر، دانش‌آموخته بازیگری زیر نظر استادانی چون عباس جوانمرد، شکرخدا گودرزی، اصغر همت، محمد یعقوبی، قطب‌الدین صادقی و محمدرضا خاکی است.

«باجه»، «شهادت پیوتر اوهه»، «درنای شب» و «در خیابان‌های سرد شب» ازجمله نمایش‌هایی است که تاکنون با کارگردانی این هنرمند روی صحنه رفته است.

او از سال 1393 تاکنون با همراهی نابینایان سه اجرای «فصل بهارنارنج»، «شاباش‌خوان» و «کبوتری ناگهان» را اجرا کرده است.

عربی قرار است به‌زودی در تجربه جدید گروه باران نمایشنامه «همه‌چیز می‌گذرد تو نمی‌گذری» محمد چرمشیر را پس از نمایشنامه‌خوانی در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر، روی صحنه ببرد.

انگیزه و هدفی که منجر شد تا با هنرجویان نابینا فعالیت کنید، چه بود؟

انگیزه کار من با هنرجویان نابینا از کودکی و تربیت خانوادگی که داشته‌‎ام، سرچشمه می‌گیرد. از کودکی به من آموخته‌اند که آدم‌‎ها باید مراقب یکدیگر باشند؛ اما دلیل دیگر شروع همکاری‌ام با هنرجویان نابینا به سال 1393 برمی‌گردد. در آن زمان در حال تهیه و تولید نمایش «فصل بهارنارنج» بودم. این نمایش شخصیتی نابینا داشت. تمرین‌های کار را با بازیگران حرفه‌ای تئاتر آغاز کردم اما پس از چند جلسه کار را تعطیل کرده و تصمیم گرفتم تا بازیگران را از نابینایان انتخاب کنم. این نمایشنامه آغازگر فعالیت با گروهی شد که تاکنون یکدیگر را رها نکرده‌ایم.

نحوه تمرین شما با هنرجویان نابینا چگونه است؟

تمرین‌های ما با متد خاص خودمان که بر اساس حس لامسه و اصوات است، انجام می‌شود. ما تمرین‌های نمایش «فصل بهارنارنج» را از سال 1393 آغاز کردیم و دو سال بعد در ۱۳۹۵ ابتدا در اداره تئاتر سپس تئاتر شهر روی صحنه رفتیم؛ و برای این اثر در جشنواره تئاتر فجر نیز جایزه پژوهش تئاتر دریافت کردیم. «فصل بهارنارنج» سپس به‌عنوان نمایش برگزیده خانه تئاتر انتخاب شد. تجربه بعدی کار من با نابینایان نمایش «شاباش‌خوان» محمد چرمشیر با ۱۲ بازیگر نابینا و سپس «کبوتری ناگهان» بود.

ادامه یافتن اجراها با هنرجویان نابینا بر چه اساسی اتفاق افتاد؟

زمانی که در سال ۱۳۹۳ فعالیت خود را با آن‌ها آغاز کردم، کمتر کار اجتماعی انجام می‌دادند، در دوران سکوت به سر می‌بردند، احساس رضایت چندانی از زندگی نداشتند و بعضی از آن‌ها اقدام به خودکشی کرده بودند اما بعد از اولین اجرا، حتی اگر من تصمیمی برای کار بعدی نداشتم آن‌ها مرا رها نکرده و مرا به حرکت وادار می‌کردند.

حرکت بازیگران روی صحنه نیز بر اساس حس لامسه و اصوات اتفاق می‌افتد؟

بله، طراحان صحنه به‌منظور حرکت بهتر بازیگران روی سطوح بافت‌های متفاوتی ایجاد می‌کنند که مسیر حرکتی آن‌ها را مشخص کند و با موسیقی و زمان‌بندی که به بچه‌ها داده می‌شود، روی صحنه اجرا می‌کنند.

                                                                                     

تمرین‌های‌تان برای اجرای جدید از چه زمانی آغاز شده است؟

با آغاز همه‌گیری ویروس کرونا، کلاس‌های ما به شکل مجازی برگزار شد و نتیجه آن نمایش «همه‌چیز میگذرد تو نمیگذری» است. این اثر نمایشی تک‌پرسوناژ از زندگی فردی نابیناست. نابینایی شخص در این نمایشنامه استعاره از انسانی است که در تمام طول تاریخ حرکت می‌کند بدون اینکه از جهان اطرافش شناختی داشته باشد.

شما در نمایشنامه تغییری ایجاد کرده‌اید؟

بله، ما در نمایش به جای یک پرسوناژ از یازده نفر بازیگر استفاده کردیم. این نمایش فارغ از جنسیت است و هر فعلی که اتفاق می‌افتد از عاشق شدن، رفتن یا آمدن فارغ از جنسیت زن یا مرد بودن بازیگر رخ می‌دهد.

تاریخ دقیق اجرای صحنه‌ای کار مشخص شده است؟

ششم آبان ماه نمایشنامه‌خوانی «همه‌چیز می‌گذرد تو نمی‌گذری» در سالن مشاهیر مجموعه تئاتر شهر اجرا خواهد شد و بلافاصله تمرینات صحنه‌ای آغاز می‌شود که امیدوارم بتوانیم خیلی زود و در صورت امکان در تئاتر شهر روی صحنه برویم

شناخت دنیای نابینایان و کار کردن با آن‌ها سخت نیست؟

کار کردن با بچه‌های نابینا شیرینی‌هایی دارد که سختی‌های کار را رفع می‌کند. زمانی که با این بچه‌ها کار می‌کنم به نابینایی فکر نمی‌کنم؛ زیرا در طول این سال‌ها به آن‌ها نزدیک شده‌ام و در دنیای‌شان زندگی می‌کنم. فرهنگ شناخت نابینایان برای ما خیلی ضعیف است. اولین برخورد ما با آن‌ها ترحم است، درحالی‌که هیچ نابینایی نیاز به ترحم ندارد. بچه‌هایی که با من کار می‌کنند، عموماً شاغل هستند یعنی فعالیت‌های اجتماعی انجام می‌دهند و در بین آن‌ها از خانه‌دار تا کارمند بهزیستی وجود دارد. من علاوه بر تجربه اجرا با نابینایان تجربه همکاری با بازیگران حرفه‌ای تئاتر را نیز دارم و به نظرم راحت‌ترین کارهایی که انجام می‌دهم با بچه‌های نابیناست. نه به‌واسطه اینکه بگویم سختی ندارد اما این هنرجویان آن‌قدر شور و اشتیاق دارند که جمله تئاتر عین زندگی است، در جریان تمرین با آن‌ها عینیت پیدا می‌کند و کاملا مشهود است.

ارتباط مخاطبان با اجرای این آثار و هنرمندان نابینا چگونه بوده است؟

بازیگران تا آخر اجرا ماسک می‌زنند و مخاطب درنهایت متوجه نابینایی آن‌ها می‌شود. همه این اتفاقات یک هدف دارد؛ اینکه آن چیزی که در ظاهر قضاوت می‌کنیم درواقع درست نیست و اگر قرار است قضاوتی شکل بگیرد باید تمامیت یک اتفاق بررسی شود. وقتی استعدادهایی وجود دارد که به‌راحتی آسیب‌های واردشده بر آدم‌ها را پوشش می‌دهد باید به آن‌ها توجه کنیم.

در پایان هر اجرایی که تاکنون روی صحنه داشته‌ایم، کارگردانان سینما، هنرمندان بزرگ و مخاطبان تا پایان کار نمی‌دانستند، بازیگران نابینا هستند و زمانی که متوجه این موضوع می‌شدند، برای‌شان باورپذیر نبود.نمی‌خواهم برای کسی نسخه بپیچم اما علاقه‌مند هستم مخاطبان را وادار به فکر کنم تا این فکر کردن منتج به راه‌هایی شود که جهان اطراف را زیباتر کنیم. اگر این همراهی استمرار داشته باشد قطعاً دنیا زیباتر خواهد شد؛ اما این استمرار نیاز به حمایت دارد تا حرکت آغازشده با سرعت بیشتری شکل بگیرد و اثرگذار باشد.

من نابینایی را نقص نمی‌دانم. نابینایی از نظر من یک عارضه است که ممکن است همه را درگیر کند. نابینایی یا دیگر آسیب‌های جسمی نباید باعث شود که افراد را به‌عنوان شهروند درجه دوم معرفی کنیم. اگر این مورد را در نظر بگیریم، آن سرمایه و امکاناتی را که از افراد آسیب‌دیده دریغ کرده‌ایم، در اختیارشان قرار می‌دهیم.

با این توضیح تقسیم افراد جامعه به شهروند درجه یک و دوم به دلیل نبود شناخت کافی از توانایی آن‌هاست؟

بله، در اکثر جوامع پیشرفته دنیا مسائل مربوط به افراد آسیب‌دیده فرهنگ‌سازی شده است؛ اما ما برای رفع نیاز آن‌ها هنوز اقدامی نکرده‌ایم، درحالی‌که برای ایجاد شرایط راحت برای‌شان باید با آن‌ها حرف بزنیم. من بسیاری از تکنیک‌های اجرایی‌ام را از کار و حرف زدن با آن‌ها آموخته‌ام.

اگر سازمانی قرار است به قشری کمک کند باید از نزدیک با آن‌ها آشنا شود. اگر بخواهیم در جامعه‌ای سالم زندگی کنیم نمی‌توانیم افراد آسیب‌دیده را نادیده بگیریم. جامعه سالم باید دغدغه تک‌تک آدم‌هایش را داشته باشد. قواعد نانوشته ما نابینایان را جزو شهروندان درجه دوم به شمار می‌آورد و در اولویت قرار نمی‌دهد درحالی‌که این رفتار ما باعث شده تا آن‌ها درجه دوم بمانند.

کار کردن با بازیگران حرفه‌ای صرفه اقتصادی و زمانی بیشتری ندارد؟

بله، دقیقاً همین‌طور است. کار کردن با بازیگران حرفه‌ای هم از نظر اقتصادی هم زمانی صرفه بهتری دارد اما آنچه هست من به دنبال صرفه نبودم. نگاه من به تئاتر شاید نسبت به کسی که تلاش می‌کند از آن ارتزاق کند، معناگرایانه‌تر باشد. از پول بدم نمی‌آید اما نوع آموزشی که دیدم بیشتر مرا به سمت معنا می‌‎برد و به همین دلیل دوست دارم با بچه‌های نابینا کار کنم.

در طول این دورانی که به اجرا با نابینایان می‌پردازید، از سوی نهادهای مرتبط حمایتی صورت گرفته است؟

کارهایی که با بچه‌های نابینا انجام می‌شود، عموماً پرهزینه است. اداره کل هنرهای نمایشی بودجه این همراهی را ندارد. بهزیستی هم چنین کاری نمی‌کند‌. البته گاهی برای رفع مسئولیت حمایت کمی انجام می‌شود که اصلاً برای چنین پروژه‌هایی کافی نیست.

اگر بودجه کافی داشتید، در زمینه رشد و ارتقای تئاتر برای افراد آسیب‌دیده چه می‌کردید؟

اگر فضا مهیا باشد دوست دارم با تئاتر کاری انجام بدهم که جامعه اطرافم خوشحال باشد. درواقع ترجیح می‌دادم فضا و بنیاد هنری تأسیس کنم که بتواند بچه‌ها را در سراسر کشور آموزش دهد، اما متأسفانه یاریگری نیست




نظرات کاربران