در حال بارگذاری ...
در گفتگو با کارگردان و بازیگر نمایش «خدای جهنم» مطرح شد؛

می‌خواستم نمایشی روی صحنه ببرم که مخاطب ناراضی از سالن بیرون نرود

سیاوش جامع کارگردان و بازیگر نمایش «خدای جهنم» می‌گوید همه تلاشش را کرده است که در شصت‌سالگی‌ نمایشی روی صحنه ببرد که مخاطب راضی باشد و ناراضی از سالن اجرا بیرون نرود.

علی کیهانی: این روزها در مجموعه تئاتر شهر نمایشی روی صحنه است که درونمایه‌ای بسیار قابل‌تامل دارد. سیاوش جامع به عنوان کارگردان و بازیگر، «خدای جهنم» به نویسندگی سم شپارد را به صحنه آورده است اما این بار، این نام‌واره اسطوره‌ای کهن نه در قامت یک اسطوره یونانی بلکه در جسم یک میهن‌پرست آمریکایی قرن بیست‌و‌یکم ظهور پیدا کرده است.

در اجرای «خدای جهنم» که در سالن چهارسو تئاتر شهر روی صحنه است شاهد زمستانی سرد در یک مزرعه دورافتاده در حوالی ویسکانسین هستیم؛ جایی که زن‌وشوهری دامدار در حال گذران زندگی در کلبه خود هستند. روزی دوستی قدیمی به منزل آن‌ها پناه می‌آورد. این دوست قدیمی از یک مؤسسه تولید پلوتونیم فرار کرده است؛ در ادامه افرادی برای پیداکردن او وارد مزرعه و منزل آن زوج دامدار روستایی می‌شوند تا با ایجاد تغییراتی بتوانند او را بازگردانند؛ در پروسه بازگشت این فرد ما شاهد اتفاقاتی خواهیم بود که حین اجرا در بهت ناشی از وقوع آن‌ها فرو خواهیم رفت.

سم شپارد نویسنده این اثر خود یکی از هزاران نفری بود که تسخیر‌شدگی فضای زندگی را تجربه کرده بود که در بسیاری از نمایشنامه‌هایش رگه‌های آن را می‌توان پیدا کرد؛ اما با روی دادن یازدهم سپتامبر و مشاهده رفتار دولت کشورش بود که «خدای جهنم» را به‌مثابه هشداری از آینده به ترجمانی نمایشی تبدیل کرد.

در ادامه گفت‌وگوی ما با سیاوش جامع کارگردان این نمایش را می‌خوانید.

نمایش «خدای جهنم» تابه‌حال در ایران روی صحنه نرفته است. چه شد که به اجرای این نمایش فکر کردید؟

در سال 1401 و مدیریت قبلی تئاتر شهر برای اجرای نمایش نوبت داشتم. بنا داشتم یک متن کاملا ایرانی روی صحنه ببرم که به همین دلیل برای کسب اجازه از صاحب اثر، با او تماس گرفتم که آن دوست عزیز به من گفت برای اجرای نمایش 30 میلیون دریافت می‌کند. از اجرای آن نمایش پشیمان شدم و متن سم شپارد را دست گرفتم و شروع به خواندنش کردم و در نهایت با کمک میلاد قطبی‌زاده سراغ ترجمه این متن با رویکرد و هدف اجرای این نمایش رفتیم. 

به‌نظر من کارگردانی این اثر کار سختی بوده است و بازی شما به عنوان شخصیت اصلی نمایش توجهم را جلب کرد که با چالشی برخورد نکردید و دچار لطمه نشدید؟

این‌طور بگویم بهتر است؛ من تربیت‌یافته مکتب تئاتر تجربی هستم و باور دارم که کار در هیچ شرایطی نباید متوقف شود، حتی اگر بازیگر بنا به دلایلی کنار گذاشته شود، کارگردان باید عناصری داشته باشد که به مشکل برنخورد. راستش در کار، بسیار جدی و بدخلق هستم. این جدیت در تمرین‌ها و در کار بازیگران من نیز حس می‌شود و سنگ‌تمام گذاشتن آن‌ها روی صحنه به دید مخاطب می‌رسد. در مورد شخصیتی که من بازی‌اش کردم به‌خاطر اینکه خودم هم در ترجمه این متن پابه‌پای مترجم جلو آمدم؛ با احساسات و نحوه بیان دردش ارتباط برقرار کردم و همین شد که آن را بازی کردم.

از بازی بازیگران دیگر راضی هستید؟

اول از همه باید بگویم که خیلی خوشحالم از همراهی بهرام ‌سروری‌نژاد، مهدی ‌رحیمی و اعظم ‌عرفانی در پیش‌برد این اثر که من را تنها نگذاشتند. بعد هم باید بگویم به بازی‌هایی که توقع داشتم روی صحنه ببینم، رسیدیم و همان‌طور که گفتم شاهد سنگ‌تمام‌ گذاشتن‌شان روی صحنه هستیم.

دکور نمایش یک خانه گرم و صمیمی بود که شاید در خیلی از نمایش‌ها، مخاطب آن را دیده باشد. چرا از اِلمان‌های خارجی بیشتری در چیدمان دکور استفاده نشده تا تاثیر بیشتری در فضاسازی ایجاد شود؟

اگر بخواهیم این نمایش را با دکوری رئالیستی کار کنیم نیازمند یک دکور ثابت است. من تفکر و طراحی صحنه‌ام با دکوری ثابت بود که بعدا متوجه شدیم قرار است با نمایش دیگری در سالن دو اجرایی باشیم و ناچارا از دکوری پرتابل استفاده شد که فورا جمع‌آوری شود و نمایش دیگر بلافاصله بعد از نمایش ما روی صحنه برود. شاید به همین دلایل کمتر به مسئله آکسسوار پرداختم و از نمادهای خارجی در نمایش کم استفاده کردم و بیشتر سعی کردم با رنگ در نمایش بازی کنم.

در متن سم شپارد نیز به پنجره‌ها توجه شده است که ما هم سعی کردیم با پنجره در دکور و بازی با آن تفکر نویسنده اصلی را پیاده کنیم.

در نمایش «خدای جهنم» شاهد صحنه یک شکنجه هستیم که خیلی برای مخاطب قابل باور و دردآور است. چگونه به این صحنه و بازی باورپذیر برای مخاطب رسیدید؟

زمانی که به یک فرد برق وصل می‌کنند تا چیزی را اقرار کند لحظات بسیار دردناکی است؛ ما حتی از گفتنش هم ناراحت می‌شویم. من سعی کردم از لایه‌های زیرین احساسات که دقیقا در ضمیر آگاه من نهادینه شده است استفاده کنم و این بازی را روی صحنه داشته باشم. شاید بهتر است بگویم قصد داشتیم که به مخاطب نشان دهیم در چه جهانی وحشتناکی زندگی می‌کند.

بازخورد مخاطب را بعد از اجرای نمایش چگونه دیدید؟

گروه ما جز مخاطب حامی دیگری ندارد، من همه تلاشم را کرده‌ام که در شصت‌سالگی‌ام نمایشی روی صحنه ببرم که مخاطب راضی باشد و ناراضی از سالن اجرا بیرون نرود که خداروشکر بازخوردهایی که من دریافت می‌کنم بسیار خوب است. مخاطب من را در خیابان می‌بیند و می‌گوید ما هنوز در بهت داستان این نمایش هستیم و حتی نمی‌توانیم با یکدیگر حرف بزنیم و فقط فکر می‌کنیم. کامنت‌های مثبت بسیاری می‌شنوم و همین برایم کافی است.

منبع : ایران تئاتر




نظرات کاربران