در گفتوگو با راوی «قصههای درِ گوشی» مطرح شد
حسین حیدریپور:
تئاتر نیازمند حمایت رسانههاست

حسین حیدریپور، کارگردان نمایش «قصههای درِ گوشی» با بیان اینکه بزرگترین چالش در تهیه و تولید تئاتر به غیر از شرایط اقتصادی و سلیقه مخاطب، رسانهها هستند، بر لزوم حمایت بیش از پیش رسانهها از هنرهای نمایشی تاکید کرد.
حسین حیدریپور کارگردان و مدرس تئاتر فعالیت خود را از دهه 70 با حضور در تئاتر دانشجویی آغاز کرد.
«خرس»، «دو پُرس روزگار تلخ»، «ابریشم و آتش»، «مرغ دریایی دایی وانیا»، «گاومیش»، «علیه من شهادت نده 90» و «چه میکنه این عادل فردوسیپور» تعدادی از آثار این هنرمند در مقام کارگردان به شمار میآید.
او در تازهترین تجربه خود به سراغ کارگردانی نمایشنامه «قصههای در گوشی» نوشته امیررضا کوهستانی رفته است.
«قصههای درِ گوشی» روایتی از گسست روابط انسانی و اجتماعی انسانها را به موجزترین شکل ممکن به تصویر میکشد. روایتی از دختری که دانشجوی ارتباطات است و پسری که ناتوان از برقراری ارتباط با دیگران در خرپشته یک ساختمان مشتاق شنیدن قصه همسایههایش است اما برای شنیدن راهی عجیب را انتخاب میکند.
اجرای این نمایش بهانهای شد تا به گفتوگویی کوتاه با حسین حیدریپور کارگردان نمایش بپردازیم.
«قصههای درِ گوشی» متنی بسیار ساده و در عین حال جذاب دارد؛ به نظرتان انتخاب متن چقدر در روند تولید یک اثر نمایشی خوب و کارگردانی آن موثر است؟
بهشخصه معتقدم یکی از مسئولیتهای کارگردانی درست زمانی اتفاق میافتد که نمایشنامه انتخابشدهاش قابلیتهای معنایی و اجرایی درستی داشته باشد و حتی از نظر اجتماعی نیز دغدغه روز جامعه را به نمایش بگذارد تا بتواند بازخورد مناسبی را از سوی مخاطبان رقم بزند. متنی که بتواند به شرایط اجتماعی حال حاضر اشاره کند.
در واقع نمایشنامهنویس دنیای ذهنی خود را در پروسه زمانی خاصی میآفریند. متن شبیه یک پازل تصویری عمل میکند اما هماهنگی، ذهنیتهای تحلیلی و روابط علت و معلولی آن توسط تیم اجرایی و کارگردان به سامان میرسد. کارگردان قبل از اینکه نمایش را در یک مظروف بصری شکل دهد باید هوشمندانه نمایش را تحلیل کند. او ابتدا باید نسبت به پرورش و کشف حالوهوای نمایشنامهنویس هنگام کاشت بذر نمایشنامه تحلیل درستی داشته باشد تا در آخر به اتحاد تیم اجرایی در به نمایش در آوردن متن دست پیدا کند. قطعا با انتخاب یک متن نمایشی خوب حداقل 50 درصد مسیر برای تولید یک اثر نمایشی هموار میشود.
به عنوان مخاطب شاهد دکوری واقعگرا هستیم؛ از ضرورت پرداختن به جزئیات در طراحی صحنه کار برایمان بگویید.
دکور اگر بتواند بخشی از نمایش و بازی باشد و ابعاد روانشناختی و تضادهای نمایش را شکل بدهد و به نوعی معرفیکننده محیط اثر و تمثالی از فضایی که شخصیتها در آن زیست میکند باشد، قطعا در مسیر روایت داستان نقشی پیشبرنده خواهد داشت. دکور باید دو دسته از نیازها را مطرح کند؛ یکی فضایی که شوق بازی را در بازیگران برانگیزد و دیگر محیطی که یادآور شخصیت عاطفی شخصیتها باشد.
دکور نمایش «قصههای در گوشی» دقیقا با توجه به این دو هدف طراحی و ساخته شد. امیدوارم توانسته باشیم با این فضا به بازیهای باورپذیر و منطبق با جهان نمایش دست پیدا کنیم، چراکه دکور در صورتی اهمیت دارد که در پرداخت زمان، مکان، مضمون، شرایط و پرداخت و معرفی شخصیتها یاریرسان باشد.
بازیگران کار تا حد زیادی همانی هستند که باید باشند اما شاید اگر با نگاه دیگری به بازی نقش خانم نمایش توجه کنیم؛ در یک اجرای رئال انتقال احساساتی چون نگرانی، استرس و گاهی ترس را در شخصیت کمرنگ میبینیم. در این مسیر چقدر نقش کارگردان موثر بوده است؟
اجازه بدهید پاسخ این سوال را با یک جمله از استدلا آدلر بیان کنم. آدلر میگوید اولین شناسایی بازیگر از نقش به وسیله درک ویژگیهای تیپ به وجود میآید. شخصیت هر چقدر هم دارای تناقضات فردی باشد باز هم به یک سنخ یا گروه اجتماعی تعلق دارد و از طریق واکنشهای حسی شخصیت در موقعیتهای مختلف خلقوخوی او را کشف میکند.
بازیگر نمایش «قصههای در گوشی» نیز این کار را براساس رفتار یک تیپ یا گونه اجتماعی تعریف شده و منطبق با عرف و جامعه تصویر کرده است و در واقع طبقه اجتماعی صفات او را تعریف میکند. تلاشم بر این بود تا موضع شخصیت نسبت به موقعیت و عملی که انجام میدهد در نمایش برملا شود. در اصل سعی شده است مسیر شخصیتپردازی با ترس و دلهره شروع شود و در آخر تغییر جهت بدهد.
با چه چالشهایی در طول تمرین تا اجرا، بهویژه در شرایط فعلی تئاتر مواجه بوده و هستید؟
این روزها شرایط اقتصادی در نفس کشیدن مردم هم تاثیر گذاشته است چه برسد به تئاتر و کیفیت و حضور مخاطب.
تئاتر آزاد، همیشه تماشاگر خود را دارد و مردم به دنبال خندیدن و دور شدن از حال و احوال تئاتر دغدغهمند هستند با این وجود باز هم این هنر در سبد فرهنگی مردم جایگاه مشخص و دائمی ندارد. به نظرم بزرگترین چالش در تهیه و تولید تئاتر به غیر از شرایط اقتصادی و سلیقه مخاطب، رسانهها هستند.
رسانهها حرف اول را میزنند. آیا رسانه ملی که در کشور ما ارگان اصلی اطلاعرسانی است برای ایجاد سرگرمی یا اطلاعرسانی درباره تئاتر اقدامی انجام میدهد؟ مدیران و تصمیمگیران این رسانه به اهمیت تئاتر واقف نیستند و اگر هم باشند، علاقهای به پرداختن به زبان هنر ندارند.
مهمترین دغدغه هنرمندان تئاتر بحث تبلیغات و اطلاعرسانی بوده و هست. ما تمام سعیمان را انجام دادهایم ولی نهادهایی که میتوانستند بابت تبلیغات شهری کمککننده باشند، همراهمان نبودند. امیدوارم روزنامهها، خبرگزاریها و دیگر رسانههایی که میتوانند همراه تئاتر باشند به یک خبر کوتاه بسنده نکنند. این هنر بیش از پیش به یاری آنها نیازمند است.
و اما سخن آخر
در روند تهیه و تولید «قصههای در گوشی» برای من چالش انتخاب متن، بازیگر و تیم اجرایی بسیار لذتبخش بود و قطعا اگر باز هم به قبل برگردم این مسیر را با همین تیم ادامه میدهم. در آخر باید بگویم که رسیدن به آرامش اولین درسی است که از تئاتر آموختم و امیدوارم آرامش به زندگی همه ما برگردد.
گفتگو از نگار امیری ( ایران تئاتر )