گفتوگو با میرعلیرضا دریابیگی، کارگردان نمایش «ژنرال مجهول»
به تماشای پایان تاریخ در تالار چهارسومجموعه تئاتر شهر

میرعلیرضا دریابیگی، طراح، دراماتورژ و کارگردان نمایش «ژنرال مجهول» با بیان اینکه در شیوه اجرا به جهانهای موازی، محتمل و ممکن روی آورده است، از خوانش این اثر در دو ساحت تئاتر پست دراماتیک و تئاتر پست سینماتیک گفت.
«ژنرال مجهول» نام نمایشنامهای از رنه دُابالدیا با ترجمه فرهاد ناظرزاده کرمانی است که در سالن چهارسو تئاتر شهر روی صحنه است و زندگی ژنرالی به نام آشیل و همسرش مارگریت را روایت میکند.
مارگریت زنی است که به فرزندآوری، امید و آینده معتقد است و آشیل بهواسطه شغلش بر این باور است که دیگر چیزی وجود ندارد که به آن روی آورد. در این میان کاپیتانی به قصد کشتن ژنرال وارد قصه میشود و داستان با حضور او با چالش روبهرو میشود.
دریابیگی، طراح، دراماتورژ و کارگردان این نمایش با روی صحنه آوردن آن برای نخستین بار در ایران سعی دارد تا این اثر را با دراماتورژی متفاوتی در اجرا به تماشاگران معرفی کند
این کارگردان درباره شباهتهای نوشتاری نمایشنامه رنه دُابالدیا با سایر نویسندگان همدوره خود گفت: «نمایش «ژنرال مجهول» از نظر ساختاری و متن به آثار نویسندگانی چون آلفرد ژاری ازآنجهت که هجو طنزآمیز را با مضحکه و فارس درآمیخته است، شباهت دارد. در دیالوگنویسی با آثار ژان ژیرودو و ژاک اودیبرتی قابل قیاس است و سیلابی از واژگان و جریان تندی از جملات را در دهان شخصیتهای پروتاگونیست خود میگذارد. همچنین با یونسکو بهواسطه ابزورد در داستانمایه و با بکت از لحاظ شخصیتپردازیهای وامانده، مطرود و کموبیش مجنون، قیاس میشود.»
او ادامه داد: «بیمعنایی و بیهودگی رفتاری شخصیتها در «ژنرال مجهول» نمودار است.»
این هنرمند افزود: «یکی دیگر از ویژگیهایی که نویسنده در این نمایش به آن پرداخته است، پایان تاریخ و پایان جهان بهعنوان یکی از رویکردهای نمایشنامه است.»
کارگردان «ژنرال مجهول» گفت: «نقطه اصلی نمایش ما ورود خود نویسنده در کار است. درواقع ما شاهد حضور نویسنده در شروع اثر هستیم که به پایان نگارش نمایشنامه رسیده است.»
او افزود: «در ادامه مسیر متوجه لایه دیگری از دراماتورژی هستیم که مسیر جدید درام توسط مارگریت، همسر ژنرال را شکل میدهد. در این مسیر به جهانهای موازی، محتمل و ممکن روی آوردهایم. ما چهار ژنرال و چهار مارگریت داریم که هرکدام بخشی از خصوصیات شخصیتی اصلی هستند که در کنار هم زیست میکنند. ما تلاش کردیم از تکنیک داستان در داستان استفاده کنیم. در اجرا به تکثر رسیدیم و مخاطب در ذهن خود برای این تکثر فعل ربط خواهد یافت.»
این هنرمند ادامه داد: «نمایش «ژنرال مجهول» هم در ساحت تئاتر پست دراماتیک و هم در تئاتر پست سینماتیک امکان خوانش دارد.»
دریابیگی در پاسخ به پرسشی در مورد ویژگیهایی که دلالت بر تئاتر پست دراماتیک در اجرای نمایش دارد، گفت: «مخاطب همزمان با اجرای روی صحنه، تصاویری روی دیوار میبیند که میتواند با تماشای آنها وارد بازی دلالتگونه اجرا شود یا حتی اصلاً آنها را نبیند و این موضوع هیچ خللی در پیشبرد داستان وارد نمیکند.»
این کارگردان در پاسخ به اینکه بنیان نوشتاری کار مطابق با زباننوشت ناظرزاده کرمانی است یا تغییراتی در آن اعمال شده است، گفت: «بههیچعنوان در انتخاب واژگان پروفسور ناظرزاده کرمانی تغییری ایجاد نشده است و دراماتورژی من در ساخت اثر شکل میگیرد. من بهعنوان نویسنده نمایش وارد جهان داستانی میشوم تا درواقع تکثربخشی آشیل و مارگریت را معنا ببخشم.»
کارگردان نمایش «ژنرال مجهول» توضیح داد: «نمایشنامه قصه بسیار سادهای دارد اما در شکل اجرایی از رویکرد فمینیستی و زنباورانهای که همواره در آثارم به آن میپردازم، استفاده کردهام. این نگاه در آخر نمایش و با تغییراتی که توسط مارگریت در روند داستان شکل میگیرد، بیشتر به چشم میآید.»
او درباره چرایی استفاده از یک میز و صندلی بهعنوان دکور نمایش گفت: «طراحی نور و صحنه کار را بهشخصه بر عهده گرفتم تا یکدست باشد. از یک میز و یک صندلی استفاده کردم تا در عین مینیمال بودن، آنچه را که از صحنه میخواهم، به نمایش بگذارم و برای فضای بیرونی نیز از فضاسازی دیجیتال استفاده کردم.»
این هنرمند با اشاره به استفاده از نورهای خطی و رنگهای آبی و زرد در نورپردازی نمایش، توضیح داد: «نور است که فضا، دالانها و مسیرهای حرکتی را میسازد. نور استفاده شده برای جهان مارگریت زرد و نور جهان آشیل، تخیلی و توهمی است و به همین دلیل هم رنگ آبی برای آن انتخاب شده است. درواقع جهان زیستی این دو شخصیت با نور مشخص میشود.»
او توضیح داد: «سعی کردم در سالن چهارسو که بههیچوجه تعاملی بین بازیگر و مخاطبان وجود ندارد، به خلق وضعیتی بپردازم که مخاطب بتواند درام را در ذهن خودش آنطور که دوست دارد؛ بسازد. به این شکل او با فاصلهای از صحنه روی صندلیاش نشسته و تئاتر را میبیند اما در ذهنش به تعامل و اشتراک با نمایش میپردازد.»
این هنرمند افزود: «درواقع دراماتورژ، کارگردان و سوژه، یک اجرای ثابت را که البته همواره در درون خود تغییر میکند، به مخاطب منتقل کرده و این اجرا در مواجهه با مخاطب بهمثابه دادهای برای ادراک، فهم و تفاسیرش بدل میشود.»
دریابیگی در پایان گفت: «ما برای 62 روز، روزی 8 ساعت در باغموزه هنر ایرانی با بچهها تمرین میکردیم و طبق معمول همیشه، هیچ بخشی چه در حوزه دانشگاهی و چه در حوزه مدیریتی با ما همراه نشد؛ درحالیکه قطعاً خوب است برای آثار هنری بهویژه آثار پژوهشمحور ارزش بیشتری قائل شد.»