در حال بارگذاری ...

راپورتچی و پشت پرده تئاتر شهر (4)

       اهل راپورتچی خانه به  برو بیا و شلوغی  و رفت و آمد دوستان  عادت دارند خصوصا  زمانی که کارآگاه " بانی مارپل و دستیارش " به  قصد تحقیق و تفحص می آیند و وسط  اتاق ها  قدم  می زنند و با تلفن همراه صحبت می کنند به هر کجا که می خواهند سرک می کشند و به هر که که می خواهند تیکه می پرانند و می روند که البته در همچین مواقعی شلوغی راپورتچی خانه چند برابر می شود  ما که عادت کرده ایم  شما را  نمی دانم باید درشرایطش قرار گیرید تا ببینیم عکس العمل شما چیست ، ما که  اگر روزی 30  چهره  متفاوت  از دوستان مان  را  نبیننیم  افسرده  می شویم  اصولا بقاء راپورتچی خانه  به  این رفتن و آمدن  است  ،

 

      به قول هموطنان کرمانشاهی " می مانیم به ایستگاه  اتوبوس که گروهی  می آیند و گروهی می روند و هیچ کس ثابت نیست " اما  این  ایستگاه  است که ثابت  است  و می ماند ، اتفاقا وقتی فکرش را می کنیم  می بینم با  ایستگاه اتوبوس هم شباهت هایی داریم یکیش همین ارائه بلیت است  آنها  به  مسافرها  بلیت می دهد و ما به تماشاگران  با  این تفاوت که آنها پول  می گیرند و  ما بدون پول بلیت می دهیم  .

 

       البته آقای" مرادی معاون اداری مالی " راپورت داده که به زودی کارت تماشا  می دهیم و قرار  است خیال ما هم راحت شود و البته خیال دوستان مان در عرصه مطبوعات راحت تر می شود و اینقدر منت " خانم ستون پنجم "  را  نمی کشند که بلیت بگیرند ،اگر این اتفاق بیفتد ما  هم  فرصت پیدا می کنیم و کمی هم  به  امر روابط  عمومی  می پردازیم خدایی خجالت می کشم که  روابط عمومی تدریس می کنم اما به هیچ کدام  از مسائل استاندارد روابط عمومی در تئاتر شهر دست نیافته ایم و هنوز به قول معروف سنتی عمل می کنیم ،  اما یک تفاوت  دیگر هم با  ایستگاه  اتوبوس داریم و آن ،  این  است که مخاطبان  ما  اغلب تکراری هستند و  مخاطبان  ایستگاه  اتوبوس  افراد  گذریند خلاصه به حاشیه نرویم ، در دل زیاد  است ما هم که تا دردلمان وا می شود ، ولش کن بابا ............. راپورت داده اند که در این هفته نمایش " مادرمانده " به خوبی مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است  البته این را  از چهره خندان و لب و بناگوش  " نیمای کارگردان  " که  این روزها  فاصله شان  به هم نزدیکتر شده  می توان خواند .

 

او چنان خوشحال است که در یکی از اجرا های خود  ضمن  ابراز خوشحالی  از حضور تماشاگران  و هنرمندان در این اجرا گفته است که : { باید اعتراف کنم پس از 10 سال فعالیت حرفه ای،  نخستین  بار است که فقط به کیفیت کارم فکر کردم و این مهمترین مسئله برای یک کارگردان است که بتواند در مورد کیفیت اثر خود بیندیشد و دغدغه دیگری نداشته باشد }  از این جمله نیما خان یک واقعیت را می شود فهمید که خدای ناکرده مگر تا الان آبکی کار کرده بودید نیمای کارگردان البته  این یعنی صداقت هنری  یک هنرمند حرفه ای تئاتر . 

 

دهقان در ادامه صحبت هایش همچنین گفته: که این برای نخستین  بار است که با حمایت های  مادی و  معنوی یک مدیر که امیدوارم  الگوی سایر مدیران تئاتر  باشد، اثرم  را  روی  صحنه بردم ، آقای مدیر خسته نباشی امیدواریم روحیه تو را در دیگران بتوانیم تکثیر کنیم

 

اما خبری از آقای  " مودب " ، " مودب المیرزا " راپورت  آورد که  استقبال  از دیگر نمایش ها هم خیلی خوب  بوده  است خصوصا  از نمایش " عجیب ولی واقعی " که یاسر  خاسب  آن را کارگردانی کرده  است و در کارگاه  نمایش در حال  اجرا  است .

 

خاسب  جوان  محجوبی  است  که پر از ایده و تفکر جدید  است  بعد از دو تئاتر در مجموعه تئاتر شهر توانسته  است جای خود  را  در بین  مخاطبان  باز کند  قابل توجه دوستانی که مدام از تبلیغات ضعیف و عدم جذب مخاطب حرف      می زنند و استقبال نشدن  از نمایشهایشان را یا  به  نفهمیدن تماشاگران یا  به ضعف تبلیغاتی نسبت  می دهند .

 

نمایش های خاسب  تماشاگران خاص خود  را دارد، خدایی که در بازی صحنه ای هم  ویژه  است  یکی از بچه ها          می گفت : این جوان  انگار بدنش  استخوان  ندارد " میرزا غرغر صاحب امتیاز " که به تازگی عضو راپورتچی خانه شده است راپورت داد که در جلسه پرسش و پاسخ نمایش عجیب  ولی  واقعی دکتر " مسعود دلخواه " هم حضور داشته و در پاسخ به  سوال  برخی از حضار که  اتفاقا " لطیفه خاتون " در سایت دانشجویش آن  را  منتشر کرده  بود در جواب سوالی مبنی بر مفاهیم  موجود در این نمایش گفته است: { در این  اثر نمایشی نباید به دنبال  معنا و توضیح  بگردیم.  ما عادت کرده‌ایم  که به دنبال داستان  بگردیم. درحالی‌ که هدف از  اجرای  برخی نمایش‌ها  ایجاد تفکر در تماشاگر است نه داستان پردازی }.

 

دلخواه گفته است : { این نمایش نشان  می‌دهد با  امکانات تئاتر چگونه می‌توان از راه بدن  با تماشاگر ارتباط برقرار کرد.

 

این استاد تئاتر : { دیدن  این نمایش را مانند بوییدن گل دانسته است. و اضافه کرده که حسی از این کار می‌گیریم و دیگر به دنبال  معنای آن  نیستیم و از آنجا که  این نمایش  اثری کلامی نیست  نباید  با کلام  هم آن را  ارزیابی کنیم }.

 

بچه های راپورتچی خانه تصمیم دارند به زودی جشنواره " نمایش های بوییدنی (بودار)" را  به دبیرخانه جشنواره های  مرکز پیشنهاد کنند  شک ندار یم که " آرش سکه " که  این  روزها جایزه همه جشنواره ها  را گرفته  است به عنوان نمایشنامه نویس  برتر سکه ها  را خواهد  برود تازه ما فکر دبیرش را هم کرده ایم ، لو نمی دهیم تا در نشست مطبوعاتی اعلام  کنیم که کیست تا  طرفداران خاسب هم  برای خود جشنواره ای  موضوعی داشته باشند.

 

راپورت داده اند که دیگر نمایش ها مخاطبشان کم نبوده هر چند تماشاگران نمایش مادرمانده و شعله درزمهریر دور از انتظار ظاهر شده  بودند  بطوری که در تمام  طول هفته مشکل  بلیت و  ظرفیت سالن داشتیم و خیلی ها پشت درهای بسته مانده بودند . 

 

این هفته " ایوب آقا خانی "هم سری به راپورتچی خانه زد دلمان برایش تنگ شده بود نزدیک دو هفته ای بود که سرش  را  زیر آب کرده  بود ناپیدا بود  فکر می کنم یا مشغول  بازی در فیلم یا  یک سریال  بود یا در رایو سرگرم بود عجب مخفی کار است این  ایوب خان آقا خانی  .

 

" راپورتچی "             

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




نظرات کاربران