در حال بارگذاری ...
...

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

به یادکرد پرواز بی بازگشت استاد رضا کرم رضایی

«انحنای روح من شانه‌های خسته غرور من تکیه‌گاه بی‌پناهی دلم شکسته است.» مهربانا تو را می‌بینم، حس می‌کنم، درست به روشنی و صراحتی که حضور خودم را و گرمی و نور خورشید را و روشنی برق ناگهانی در ظلمت غلیظ و عام شب را، تو را می‌بینم، خود تو را و باران رحمتت را بر روح زخم‌خورده‌ام لمس می‌کنم. تو تنها گواه منی که بزرگ‌ترین رنج‌ها هرگز قادر نبوده است که سکوت و تحمل را از من بگیرد، اما کوچک‌ترین ناگواری هم تا آتشی در من به پا نکند از من دست‌بردار نیست و من همیشه در گرداب ناگواری گرفتارم. تو شاهدی که این روزها چقدر «مرگ» دیده‌ام! مُرده‌هایی عمودی که زنده‌اند! و زندگانی ابدی که به‌ظاهر مُرده افقی‌اند. و تو، تنها تو می‌دانی که زیبارویان، زیباسیرتان، زیباصفتان، زیبااندیشگان لحظه‌ای پس از مرگ دوباره جوان و زیبا می‌شوند و مرگ را محکوم به شرافتمندانه شدن می‌کنند ادامه ...............در وبلاگ استاد نصر الله قادری www.ghaderi.teatreshahr.com