در حال بارگذاری ...
...

نباید فوتبالیست‌ها و سینمایی‌ها جای بازیگران درس خوانده تئاتر را بگیرند

دکتر خاکی: نمی‌توانم تئاتری کار کنم که تنها هدفش گیشه باشد

نباید فوتبالیست‌ها و سینمایی‌ها جای بازیگران درس خوانده تئاتر را بگیرند 

دکتر خاکی: نمی‌توانم تئاتری کار کنم که تنها هدفش گیشه باشد

نمایش «دیده‌بانان» نوشته پی‌یر روبر لوکلرک و ترجمه و کار دکتر محمدرضا خاکی از نهم آذرماه در سالن چهارسو مجموعه تئاترشهر به صحنه می‌رود؛ سایت ایران تئاتر از تمرین‌های این نمایش گزارشی تهیه کرده است.

شامگاه یکشنبه دوم آذرماه، طبق هماهنگی با مازیار ملکی، دستیار دکتر محمد رضا خاکی، مقابل تئا‌تر شهر می‌روم؛ روزی که دکتر خاکی جلسه‌ای برای هماهنگی اجرای نمایش در این مجموعه دارد. جلسه هماهنگی، نیم ساعت بیشتر از زمان اعلام شده طول می‌کشد و من تا زمان آمدن دکتر خاکی و همراه شدن با او، مقابل ساختمان استوانه‌ای شکل تئا‌تر شهر می‌نشینم و به تماشای رهگذران می‌پردازم. در این میان فردی که کمی آنسو‌تر روی سکو نشسته مرا مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید: خانم کارهای اینجا چه شکلی است؟ یعنی راجع به چی حرف می‌زنند؟ من تا حالا برای دیدن تئا‌تر نرفته‌ام. شما چی؟ تا به حال تئا‌تر دیده‌اید؟ مثلاً این کاری که الان پوسترش را زده‌اند روی بیلبورد، موضوعش در مورد چیست؟ در حالی‌که با سوالات مکرر این شخص روبه‌رو شده‌ام ، این فکر در ذهنم نقش می‌بندد که چرا هنوز مردم، تا این اندازه از هنر نمایش فاصله دارند؟ و حتی کنجکاوی‌های نهفته شده در درونشان به آن‌ها این جسارت را نمی‌دهد تا بلیتی تهیه کنند و به داخل مجموعه تئاترشهر بروند؟ در این زمان، صدای تلفن همراهم به صدا درمی‌آید و با عذرخواهی از هم‌صحبت کنجکاوم جدا می‌شوم و به سمت در اطلاعات برای ملاقات با محمد رضا خاکی حرکت می‌کنم.

شکنجه لذت بخش تئاتر

دکتر محمدرضا خاکی بیش و پیش از هر نظر دیگر، در کسوت یک استاد دانشگاه در ذهن هر فردی ظاهر می‌شود؛ استادی که حتی در کارهایی که به صحنه برده است، می‌توان از تجربیات و دانسته‌هایش آموخت.

با او و دستیارش از زیرگذر چهارراه ولیعصر عبور می‌کنیم و در همین حین دکتر خاکی با اشاره به مردم و دست‌فروش‌های کنار خیابان می‌گوید: «این‌ها همه تئا‌تر است. تمام اتفاقاتی که در اطراف ما دارد رخ می‌دهد، مانند تئا‌تر است. نمی‌دانم چرا ما داریم این کار را انجام می‌دهیم؟» به او می‌گویم: «تئا‌تر برای ما یک شکنجه لذت‌بخش است.»؛ پاسخی که در مقابل آن با صدای بلند می‌خندد.

از چهارراه ولیعصر برای رسیدن به میدان انقلاب سوار یک تاکسی می‌شویم. در طول راه شروع به صحبت بایکدیگر می‌کنیم. دکتر خاکی با اشاره به دلایل ترجمه نمایشنامه «دیده بانان» از پی‌یر روبر لوکلرک می‌گوید: «مدتی است آثار معاصر را ترجمه می‌کنم. تعدای از این آثار چاپ شده‌اند و تعدادی دیگری نیز در دست انتشار هستند. این نمایشنامه در یک فاصله زمانی ترجمه‌ شد که قصد داشتم ذهنم را نسبت به تعدادی از نمایشنامه‌ها تغییر بدهم. در یک دوره‌ای، تعدادی از کارهای جدی مانند آثار اسلاومیر مروژک و تادئوش روژه‌ویچ راترجمه کردم. البته این به معنای جدی نبودن این کار نیست، اما این نمایشنامه از بار طنز برخوردار است. نمایشنامه را یکی از دوستانم از فرانسه به عنوان سوغات برای من آورده بود. آن را خواندم و شروع به ترجمه کردم. اما به هیچ وجه جزو ترجمه‌هایی نبود که آن زمان بخواهم اجرا کنم. چراکه کارهای دیگری بودند که آن‌ها را بسیار دوست داشتم، مانند نمایشنامه «مفیستو برای همیشه»، «فهرست» یا نمایشنامه «حیاط مروژک» که اکنون زیر چاپ است.»

چرا دیده بانان؟

او با بیان اینکه دلیل اجرایی شدن این نمایشنامه، خودش داستانی مفصل است، توضیح می‌دهد: «از سه سال پیش، گفت‌و‌گو‌هایی برای اجرای نمایشنامه «مفیستو برای همیشه» داشتم. این اتفاق مربوط به زمانی است که سید صادق موسوی مدیریت تئا‌تر شهر را داشت. من گفت‌و‌گوهایی با او درمورد این کار داشتم و توضیحاتی را در این رابطه دادم. از آنجایی‌که «مفیستو برای همیشه» نیازمند صحنه بزرگ و امکانات اجرایی خاصی است، طبیعتاً بهترین سالن برای اجرای آن تالار وحدت خواهد بود. اصولاً در خود متن هم به این مسئله اشاره شده است، زیرا تمام این نمایشنامه در یک سالن تئا‌تر می‌گذرد. با پیشنهاد او و نامه‌ای از سوی قادر آشنا، مدیر آن وقت مرکز هنرهای نمایشی به تالار وحدت رفتم.»

دکتر خاکی ادامه می‌دهد: «با مدیر تالار وحدت جلساتی را داشتیم. او جدول برنامه‌های تالار را به ما نشان داد. برای اجرای این نمایشنامه 2 ساعت و 15 دقیقه وقت لازم است و آن زمان با توجه به برنامه‌های تالار وحدت ترجیح دادم که آن را به زمان دیگری موکول کنم. با تغییر مدیریت، مجبور شدم تا با مدیران جدید تالار وحدت صحبت کنم. طبیعتاً با آنان آشنایی نداشتم. بعد از چند هفته، جلسه‌ای داشتیم که می‌توانم آن را یکی از نامناسب‌ترین جلسات دوران کاریم توصیف کنم. با توجه به سابقه فعالیتم، آنان به گونه‌ای با من صحبت کردند که گویی من برای چه به آنجا آمده‌ام! به من گفتند اینجا جای بزرگان است! به هرحال این مورد را موکول به زمان دیگری کردند. زمانی که هیچ وقت اتفاق نیفتاد.»
خاکی با اشاره به مسئله بودجه برای اجرای نمایشی مانند «مفیستو برای همیشه» مطرح می‌کند: «بعد از مدتی پیگیری، مسئله بودجه برایم مطرح شد. طبیعتاً تئاتری که نیاز به دکور، آکسسوار و بازیگران باتجربه دارد، نیازمند هزینه بالایی است. من هم نمی‌توانستم، تئاتری کار کنم که هدف‌ آن تنها گیشه باشد. این کار من نیست. تئاتری که می‌خواهم به صحنه ببرم، باید جنبه هنری و فرهنگی داشته باشد. برای همین متاسفانه «مفیستو برای همیشه» را کنار گذاشتم و بعد از مدتی با صحبت‌هایی که با حسین طاهری، مدیر مرکز هنرهای نمایشی و سید اشرف طباطبایی مدیر انجمن هنرهای نمایشی داشتم و حمایتی که صورت گرفت، تصمیم به اجرای نمایش «فهرست» گرفتم. ولی این نمایش هم به تعداد زیادی عوامل و صحنه مناسب نیاز داشت. این امکان با توجه به تعمیرات مجموعه تئا‌تر شهر نمی‌توانست محقق شود. بنابراین قرعه به نام نمایشنامه «دیده‌بانان» افتاد.»

او با بیان اینکه مسن‌ترین عضو این گروه است، متذکر می‌شود: «این نمایشی بسیار ساده است و هفت پرسوناژ دارد. شش آقا و یک خانم. تمام افرادی که در این نمایش حضور دارند، چه در کادر بازیگران و چه اجرایی جوان هستند و این نکته بسیار مثبتی است.»
نمایشنامه‌ای خوب که اما شاهکار نیست

می‌خواهم از او درمورد نویسنده نمایشنامه بپرسم. ترافیک سنگینی در خیابان انقلاب وجود دارد و تاکسی در یک نقطه متوقف شده است. دستیار جوان دکتر خاکی نگران است که مبادا به محل تمرین دیر برسیم و مرتب در حال تلفن زدن به بازیگران و هماهنگ کردن برنامه‌هاست. خاکی در ادامه حرف‌هایمان توضیح می‌دهد: «پی‌یر روبر لوکلرک، نویسنده معاصر فرانسوی است. تخصص اصلی این نویسنده در نگارش نمایش‌های رادیویی است. به همین دلیل بیشترین شهرتش در این بخش است. چند نمایش صحنه‌ای دارد که از میان آن‌ها نمایشنامه «دیده‌بانان» یکی از مهم‌ترین کار‌هایش محسوب می‌شود. لوکلرک این اثر را در سال ۱۹۹۸ میلادی نوشته و یک بار در تئا‌تر لو لوسرنر فرانسه اجرا شده است. به هرحال، «دیده بانان»، یک شاهکار هنری نیست، اما نمایشنامه‌ خوبی است.»

به این بخش از صحبت‌هایمان که می‌رسیم، به دلیل ترافیک سنگین از ماشین پیاده می‌شویم و با گام‌هایی سریع به سمت میدان انقلاب می‌رویم. در هنگام راه رفتن، خاکی به توضیحاتش در رابطه با نمایش ادامه می‌دهد. من هم در حالی‌که ضبط خبرنگاریم را در دست دارم، تلاش می‌کنم همگام با این استاد دانشگاه قدم بردارم. در این حین، گاهی تعدادی از عابران با نگاهی تعجب آور به ما نگاه می‌کنند. او سعی می‌کند به خاطر وجود سر و صدای خیابان و بوق ماشین‌ها با صدایی رسا برای من توضیح دهد: «این اثر زبانی طنزآمیز دارد، اما موضوعی جدی را مطرح می‌کند. این موضوع چیزی است که ما هر شبانه‌روز به محض روشن کردن تلویزیون با آن روبه رو می‌شویم. اتفاقی که شاید این روز‌ها برایمان عادی شده باشد و آن پدیده جنگ است. این نمایش اشاره مستقیم به این مسئله ندارد و استعاره‌ای طنز آمیز است. در واقع باید بگویم موضوع اصلی صلح است.»

دکتر خاکی بیان می‌کند: «این نمایش بر اساس داستان دو کشور به نام روم و مور شکل گرفته است. در ابتدا اتفاقات میان دو دیده‌بان مرزی آغاز می‌شود. اما از سوی دیگر دعوایی میان ملکه کشور روم با رئیس جمهور کشور مور بر سر ماهی‌های خال خالی شکل می‌گیرد. با این بهانه به آرامی جنگ آغاز می‌شود.» و با لبخندی تلخ ادامه می‌دهد: «ما می‌دانیم جنگ با هر بهانه‌ای که باشد، اتفاق ناخوشایندی است.»

نمایش بازیگران

با رسیدن به میدان انقلاب، سوار تاکسی دیگری می‌شویم تا خود را به محلی که ماشین دکتر خاکی پارک شده است، برسانیم. در راه، این کارگردان تئا‌تر با بیان این‌که نکته کلیدی این اثر، بازیگران آنند ، خاطرنشان می‌کند: «این نمایش اصلاً مضمون پیچیده‌ای ندارد. تنها یک ویژگی خاص دارد و آن اینست که پیش از هر چیز نمایشِ بازیگر است. بازیگر‌ها، قابلیت آن‌ها و این‌که بتوانند چیزی را بسازند، نقش مهمی در کار دارد. شخصیت‌پردازی مانند نمایش‌های پیچیده ندارد و در واقع بازیگر‌ها باید به تعریف دقیقی درباره ویژگی‌های شخصیتی خودشان برسند. طنز، حاصل موقعیت دو کاراکتر است. این طنز محصول گفت‌و‌گوی آنهاست. چون یکی از این دو نفر فردی باتجربه و دیگری صفر کیلومتر است.»
نزدیکی پارک لاله پیاده می‌شویم. دکتر خاکی درحالی‌که برای آوردن ماشین خود به انتهای خیابانی می‌رود، به شوخی می‌گوید: «چه مصاحبه جالبی!» و از من می‌پرسد: «فکر می‌کنم هیچ‌گاه در چنین موقعیتی با کسی صحبت نکرده‌ای؟» که جواب من مثبت است.

به همراه دستیار دکتر خاکی سوار ماشین و منتظر وحید نفر یکی از بازیگران نمایش می‌شویم. در فرصتی که به انتظار نشسته‌ایم، در مورد حضور تعداد زیادی از بازیگران جوان درکارش سوال می‌کنم. او پاسخ می‌دهد: «با مفهوم جدیدی که در مورد بازیگران تئا‌تر درست شده است، موافق نیستم، چون به نظرم عوارض زیادی دارد. من مخالف حضور هیچ کس در تئا‌تر نیستم. می‌خواهم بگویم اگر شما بخواهید یک ظرف را در تلویزیون نشان بدهید، می‌بایست ثانیه‌ای هزاران تومان هزینه کنید. آدم‌هایی که ساعت‌ها در سریال‌ها و برنامه‌های تلوزیونی‌اند، تبلیغ‌شان را آنجا دارند. وقتی به صحنه تئا‌تر می‌آیند، جای بچه‌های درس خوانده، که تئا‌تر را به عنوان رشته تحصیلی‌شان انتخاب کرده‌اند، می‌گیرند. همانطور که گفتم، مخالف تئا‌تر متنوع و حضور علاقمندان به این رشته نیستم، اما تاکید من بر آنست که این اتفاق باید در میدان‌های برابر رخ دهد. به نظرم چهره‌های تئا‌تر باید در تئا‌تر شناخته شوند و شکل بگیرند. این چیزی است که در جامعه تئاتری به آن احتیاج داریم. جامعه تئاتری باید تربیت شود و مخاطب آن نسبت به تئا‌تر آگاه باشد. اگر اشخاص تنها به این دلیل تئا‌تر بروند که چهره مورد علاقه‌شان را ببینند، درست نیست. امروز پای فوتبالیست‌ها و چهره‌های دیگر به تئا‌تر کشیده شده است. آیا آن‌ها به خاطر شناخت‌شان نسبت به تئا‌تر دارند به صحنه می‌آیند؟ این مسیر خوبی نیست. امیدوارم این نقصان‌ها با درایت حل شوند.»

با آمدن وحید نفر، به سمت دانشگاه تربیت مدرس و محل تمرین حرکت می‌کنیم. مکانی که بدون شک خاستگاه اصلی دکتر محمدرضا خاکی است و بسیاری از کارگردانان و بازیگران تئا‌تر از‌‌ همان محل و بر اساس آموخته‌های او و استادانی چون او به صحنه‌های تئا‌تر وارد شده‌اند.

تمرینات سخت گروه

به پلاتو تمرین دانشگاه می‌رویم؛ بازیگران نمایش مشغول گرم‌شدن برای آغاز تمرینات هستند. وحید نفر اولین شخصی است که به سراغ او می‌روم و از او در مورد نقش و حضورش در این نمایش سوال می‌کنم. این بازیگر تئا‌تر که نقش یکی از دیده‌بانان را دارد، می‌گوید: «نزدیک ۴۵ روز از آغاز تمرینات این نمایش می‌گذرد و ما به صورت فشرده تمرینات سختی را پشت سر گذاشته‌ایم. نمایشی سنگین و پردیالوگ است و بار نیمی از آن بر عهده دو بازیگر اصلی است. کار سختی بود، چون شرایط خوبی برای تئا‌تر کار کردن نیست. بدقولی‌ها و کم لطفی‌ها زیادی نسبت به دکتر خاکی شکل گرفت.»

این بازیگر تئا‌تر با اشاره به اینکه یکی از شاگردان دکتر خاکی بوده است، ادامه می‌دهد: «این نخستین تجربه همکاری‌ام با ایشان است. امیدوارم با همراهی‌شان بتوانیم کار خوبی را داشته باشیم.»

او در پایان یادآور می‌شود: «شرایط نامناسب، متاسفانه سبب کوچ بچه‌های تئا‌تر به سمت تصویر و حتی به سمت کارهای دیگری شده است؛ کارهایی که مرتبط با هنر نیستند. نمی‌خواهم حرف تکراری بزنم. تنها امیدوارم کسانی‌که فکر می‌کنند دلشان می‌سوزد، به جای فکر کردن عمل کنند.»

علیرضا مدنی، یکی دیگر از بازیگران نمایش که ایفاگر نقش نکاس، رئیس دیوان عالی دادگاه بین الملل است هم با انرژی همیشگی که در صدا و چهره‌اش وجود دارد، توضیح می‌دهد: «نقشی که من ایفاگر آن هستم، در بخش اول نمایش مشغول داوری میان دو کشور در حال جنگ است. این کاراکتر در بخش دوم بیشتر مفسر جلسات روساست و تنها آمار می‌دهد. این نقش نقدی بر افرادی است که چنین پست‌هایی دارند.»

او با بیان اینکه بستر اتفاقات این نمایش، برایش بسیار جذاب است، ادامه می‌دهد: «این اثر بلاتکلیفی آدم‌ها را در جنگ نشان می‌دهد. کشته شدن آدم‌ها برای رسیدن روسا به منافعشان است و این حرف تازه‌ای نیست. آن‌چه اهمیت دارد، چگونگی بیان آن به مخاطب است. نمایش‌های شکسپیر بر طبق آمار هر ساله نزدیک به هزار اجرا در سراسر جهان دارند؛ حرف تمام این نمایش‌ها یکی است و تنها برداشت‌ها متفاوت است.»

زمانی‌که می‌خواهم با علیرضا ناصحی که روی یکی از صندلی‌های پلاتو نشسته است، حرف بزنم. تمرینات آغاز می‌شود. بنابراین او به آرامی چند جمله‌ای را در مورد کار و نقش‌ خود بیان می‌کند: «این نمایش، فانتزی خاصی را در مورد جنگ بیان می‌کند. من نقش سرباز یکی از این دو کشور را ایفا می‌کنم. نقش فردی که جنگ چندین ساله صبوری‌اش را از بین می‌برد.»

او اظهار می‌کند: «این دومین کارم با دکتر محمدرضا خاکی است. او کارگردانی است که از نظم و مقررات خاصی برخوردار است و این را به راحتی می‌توان از متن کار تا میزانسن‌های او مشاهده کرد.»

تمرین آغاز می‌شود؛ گویی یک اجرای واقعی در مقابل چشمان مخاطبان شکل می‌گیرد. دکتر خاکی در گوشه‌ای از سالن نشسته و با دقت بسیار به همراه یکی دیگر از دستیارانش به اجرای بازیگران می‌نگرد و روتوش‌های نهایی را انجام ‌می‌دهد. بازیگران جوان استاد نیز بسیار متمرکز و به نوبت به صحنه می‌روند و دیالوگ‌هایشان را باسرعت بالا می‌گویند. من به عنوان تنها تماشاگر نمایش در گوشه‌ای از سالن تمرین نشسته‌ام و همراه با اجرا نسبت به دیالوگ‌ها واکنش نشان می‌دهم، گاهی می‌خندم و گاهی در برابر جمله‌ای به فکر فرو می‌روم. در بخشی از تمرین سارا افشار تنها بازیگر زن نمایش «دیده‌بانان» کنارم می‌نشیند و من به آرامی با او حرف می‌زنم. او در مورد بازی در این نمایش با عنوان ملکه می‌گوید: «این نمایش قرار بود با توجه به شرایط خاصی که در متن وجود دارد، به شکل فانتزی اجرا شود. تا 10 روز پیش هم این‌گونه بود، اما به دلیل محدودیت‌هایی که با آن‌ها روبه‌رو بودیم ، به لحاظ فرمی تغییر پیدا کرد. این تغییرات هم به دلیل کمبودهای مالی است. طراحی لباس و حرکت‌های عروسکی و اغراق آمیز حذف شد.»

محمد روشنی آخرین فردی است که با او پیش از پایان تمرین حرف می‌زنم، او جوان‌ترین بازیگر این نمایش است. روشنی که نقش یکی از دیده بانان را بازی می‌کند، از نحوه انتخاب‌اش برای بازی در این نمایش می‌گوید: «دکتر خاکی یکی از هنرمندانی بود که به تماشای نمایش «ملاقات با بانوی سالخوره» که من در آن بازی می‌کردم آمد و بعد از دیدن کارم، از من خواست که در نمایش‌شان بازی کنم. این مسئله برای من جذاب بود.»

او ادامه می‌دهد: «دکتر خاکی تفکر مدرنی دارد. اصلاً اجرای این متن نشانی از این مسئله است. او از تفکرات کلیشه‌ای دور است و این مسئله به خوبی در کارگردانی‌اش نمود دارد. دکتر به شدت بر متن و اجرا تسلط دارد. اگر او تفاوت دیدگاهی با ما داشته باشد، در مورد آن صحبت می‌کنیم تا به یک نتیجه دوسویه برسیم. من بسیار از همکاری با ایشان و بازیگرانی که در این کار حضور دارند خوشحالم.»

با پایان تمرینات، دکتر خاکی، اعضاء گروه را دور یکدیگر جمع می‌کند و نکاتی را که یادداشت کرده به آن‌ها می‌گوید. او از بازیگران و تمرینات‌شان رضایت کامل دارد و از آن‌ها می‌خواهد تا زمان باقی مانده برای اجرا، تمرکز زیادی را داشته باشند و به مسیری که برای اجرا درنظر گرفته‌اند، ادامه دهند.»

نمایش «دیده‌بانان» به کارگردانی دکتر محمدرضا خاکی و نقش آفرینی وحید نفر، علیرضا ناصحی، بهنام شرفی، محمد روشنی، بیژن محرمی، سارا افشار و علیرضا مدنی از نهم آذرماه ساعت 19 در تالار چهارسو مجموعه تئاترشهر به صحنه می‌رود.

'گزارش : مهرانگیز قهرمانی ( ایران تئاتر )