در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «عزیز شنگال» نوشته و کار قطب الدین صادقی

واژه کم می‌آورد از بیان فاجعه

نگاهی به نمایش «عزیز شنگال» نوشته و کار قطب الدین صادقی

واژه کم می‌آورد از بیان فاجعه

نمایش «عزیز شنگال» به کارگردانی قطب‌الدین صادقی که این روزها در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا می‌شود، یک اثر تراژیک برگرفته شده از مستندات واقعی است.

«عزیز شنگال» جنگ و چالش بین نور و تاریکی است؛ اندیشه‌ای اسطوره‌ای که امروز هم در خاورمیانه گریبان‌گیر جمعیتی بسیار شده است. این روزها داعشی‌ها در حال جنگ با مردم منطقه در عراق و سوریه هستند، اینان به جز ستم و کشتار و ویران‌گری، هیچ سود و منفعتی برای منطقه نداشته‌اند. زنان و کودکان قربانیان اصلی این وحشی‌گری و بربریت هستند.

تازه‌ترین نمایش دکتر قطب‌الدین صادقی بر آن است که بی‌کلام باشد، چرا که واژگان بسیار هم نمی‌توانند بیان‌گر چنین فاجعه دردانگیزی باشند. به هر تقدیر، بیان دردمندی‌ها و قربانی شدن زنان و کودکان به بیان گزارشی از رادیو و تلویزیون و مطبوعات دنیا در دسترس همگان است، اما این‌که بشود تئا‌تر در خور تاملی شکل بگیرد، نیازمند نگاه زیبایی‌شناسانه و دقت عمل‌های هوشمندانه است که تحت پیکرۀ میزانسن در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد؛ هدف تاثیرپذیری مخاطب است از کلیت دیده‌ها و شنیده‌های درون اجرا. این فهم همگانی با القای درست تصاویر در یک نمایش بی‌کلام ممکن می‌شود. بنابراین یک روایت کلی به هم بافته از سلسلۀ رویدادهاست که می‌تواند هوش و حواس مخاطب را معطوف به مساله‌ای چشمگیری کند که اکنون خاورمیانه را بسیار تهدید می‌کند.

در جایگزینی کلام، حرکت و تصویرسازی و ارائه موسیقی به نسبت حضور بازیگران و رقصندگان است که معنای درستی را به ذهن متبادر می‌کند. حرکت هم به نسبت آدم‌ها و رویداد‌ها در «عزیز شنگال» سه گانه شده است. نیروی شر که بیان‌گر تاریکی است، با لباس‌های سرتاپا سیاه و نقاب‌های کشیده بر صورت و پرچم‌های سیاه نمایان می‌شود. اینان هجوم می‌آورند و بی‌رحم هستند، بنابراین به وسیله ورزشکاران پارکورکار نمایندگی می‌شوند و حرکات‌شان بسیار سخت و رزمی است. آنان زیر پای‌شان صدای طبل است که مدام این حمله‌ها و تهدید‌ها را آشکار می‌کنند.

گروه دوم، مردمان عادی هستند که به شکل کاملاً نمایشی و مبتنی بر حرکات واقع‌گرایانه، حضورشان در صحنه تعریف و اجرا شده است. اینان افرادی هستند که از این هجمه‌ها و تهدید‌ها ستم و رنج می‌برند. گروه سوم هم زنان کرد کوبانی هستند که مقابل داعش ایستادگی می‌کنند و آنان را شکست می‌دهند. حرکات اینان بر گرفته از رقص‌های باستانی کردی است؛ حرکاتی رزمی و حماسی که مقابلۀ پیروزمندانه‌یشان را تداعی می‌بخشد. شاید به ناچار بودن اجرای «عزیز شنگال» در تالار اصلی تئاتر شهر است که این تصور و پندار را به اشتباه در برخی از اذهان راه انداخته که این نمایش اصلاً زیبایی‌شناسی حرکتی ندارد. شاید در اجرای میدانی، تمام این روابط و حرکات به شکل چشمگیرتری نمود عینی می‌یافت. شوربختانه در حال حاضر تالار اصلی نتوانسته میراث‌دار اتفاقی کاملاً تاثیرگذار برای بخشی از مخاطبان سخت‌گیر‌تر تئا‌تر باشد.

موسیقی نمایش هم گاهی با نوای طبل که نیروی شر را راهبری می‌کند و گاهی از راه آواز که فرشتۀ زمین را نمایندگی می‌کند، بیان می‌شود. زنی که دردمندانه ترانه‌های شور و شیدایی و بیچارگی را می‌خواند، نمی‌خواهد روی زمین جنگ و خونریزی باشد، اما هست. برای همین در دل جنگ هم برای بچه‌ها لالایی می‌خواند و حتماً به آن‌ها امید روزهایی بهتر که سرشار از امید و زندگی است، خواهد داد. البته گاهی همین موسیقی طبل‌ها از حوصله خارج است، به دلیل آنکه در تالار سرپوشیده، پیچیدن صدای موسیقی کوبه‌ای چندان هم گوش‌نواز نیست. حتی موسیقی آوازی هم نیازمند هم‌نوایی گروه کر یا جابجایی صدای آوازه خوانان است. به هر حال موسیقی هنگامی که اصل و بنیان می‌شود، باید تنوع آن را هم مد نظر قرار داد که به اصطلاح ضرباهنگ برقرار شود.

در هر صورت در صحنه، عناصر ارگانیک و به هم پیوسته فراهم شده است که می‌تواند جهان را دگرگون شده نمایان کند؛ عناصر انسانی با حرکات مشخص، موسیقایی و به بیان متضاد و البته چیدمان بشکه‌های نفت که دلیل عمده چپاولگری‌هاست. اگر نفت نبود که این همه جنگ و بیچارگی در منطقه خاورمیانه شکل نمی‌گرفت؛ بالاخره یک طوری باید درآمدهای کلان نفتی حیف و میل شود! چه چیزی بیشتر از جنگ می‌تواند به شکل فراگیر و زمان‌بر این سرمایه ملت را به ویرانی مبدل سازد؟

عزیز شنگال، کودکی هفت ساله و یک قربانی است. او ساعت‌های بی‌شمار در تنهایی و ترس ناشی از هجوم داعش به کوه پناه برده و خوراکش اشک و آه است. آفتاب، نظاره‌گر این همه داغ بر سینۀ کوک است، انگار که گریه‌هایش را تاب نمی‌آورد و هر دو قرنیه چشم‌هایش را می‌سوزاند و پسرک را کور می‌کند. پسرک در مسیر که بسیار هم تمثیلی است، شاهد رویدادهای وحشی‌گرایانۀ داعشیان است. کشتار‌ها و تجاوزگری‌های دسته جمعی که به تلویح و اشاره نمایانده می‌شوند. این دقیقاً یک تراژدی است که برگرفته از مستندات واقعی است و همین مستند شدن، تئا‌تر را ممکن‌تر می‌سازد.

رضا آشفته ( ایران تئاتر)