گفت وگو با محمد محقق منتظری کارگردان نمایش «مرگ آسید کاظم»
روایتی رئالیستی از زوال و انحطاط آدمها
نمایش «مرگ آسید کاظم» که بر اساس نمایشنامه آسید کاظم اثر محمود استاد محمد نوشته و اجرا شده است، یک واکاوی و رفتار شناسی دقیق و موشکافانه ازفرهنگ مردم و کوچه و بازار و تقابل حسادت ها ، کینه ها ، منفعت طلبی ها، بغض ها و سایرعواطف انسانی است که کارگردان جوانش می کوشد با به روز کردنش بتواند با مخاطب دهه نودی ارتباط برقرار کند.
نمایش «مرگ آسید کاظم» داستانش در روزگار امروز میگذرد و سعی دارد تا به نوعی میراث آسید کاظم را از زاویه دیگری دوباره به صحنه ببرد. نمایش درباره پسر آسید کاظم ( آسید محمود) است که با مستأجرین آسید کاظم که در نمایشنامه استاد محمد هم به آنها اشاره شده است درگیر میشود. در حقیقت ریشه اتفاقات نمایش مرگ آسید کاظم در همان اتفاقات 30 سال گذشته است. نمایشی که الگوی اصلی اش همان الگوی نمایشنامه اصلی استاد محمد است که اثری رئالیستی محسوب میشود. کارگردان دراجرای این اثر تلاش کرده که به سبکی تلفیقی و صحنهای مدرن را در نظر بگیرد. نمایش در فضای بومی کوچه و خیابان روایت می شود . مرگ آسید کاظم از 15 فروردین ماه ساعت 20 در تالار سایه تئاتر شهر روی صحنه میرود. این نمایش که توسط احسان بدخشان نوشته شده است، جایزه ویژه کارگردانی را نیز از پنجمین جشنواره تئاتر شهر تصاحب کرده است و بازیگرانی چون وحید نفر، مهرداد ضیایی، هادی افشار، احمد لشینی و ابوذر ساعدی در آن به ایفای نقش میپردازند. با محمد محقق منتظری درباره اجرای نمایش آسید کاظم گفت وگویی انجام دادهایم.
بر اساس چه ویژگی هایی برای اجرای نمایش به سراغ یکی از نام آشناترین نمایش نامه معاصر ایران (آسید کاظم) رفتید؟
علاقه شخصی ام به تاریخ ادبیات داستانی و نمایشی ایران به خصوص از نوع معاصرش است. برای من ادبیات دهه سی، چهل و پنجاه از جایگاه خاصی برخوردار است. این ادبیات نمایشی یک گنجینه غنی پرباری است که باید بیش از این مورد اهمیت و توجه قرار بگیرد. نمایش نامه «آسید کاظم» زنده یاد استاد محمد، یکی از ارزنده ترین آثار ادبیات نمایشی است که فوق العاده دراماتیک است و بسیار جای کار دارد.
در نمایش «مرگ آسید کاظم» نگاه امروزی هم قابل مشاهده است؟
من متعلق به این نسل هستم و تلاش کردم در اجرایم موقعیت و حال و احوال زمانه خودم را به تصویر دربیاورم.
تغییراتی که در متن اصلی نمایش به وجود آمده بیشتر در چه بخش هایی است؟
من با احسان بدخشان(درماتورژ نمایش) دوستی چند سالهای دارم و سالهاست که با همدیگر تجربه مشترک کاری داریم. او به نوع نگاه و سلایق من در کار شناخت کامل دارد. اوایل سال قبل بود که جلسهای داشتیم و برای اجرای نمایشی طرح هایی را با یکدیگر مطرح کردیم. در نهایت احسان بدخشان عنوان کرد که قصد دارد بر اساس متن آسید کاظم نمایش نامهای را به صورت اقتباسی بنویسد. حدود دوماه روی متن کار کردیم و نسخه اولیه نمایش نوشته شد.
آیا مراحل نوشتن را به صورت مشترک انجام دادید؟
نه، من نظراتم را مطرح میکردم و او متن را مینوشت. ما بعد از نوشته شدن نسخه اولیه به سراغ انتخاب بازیگران رفتیم و بعد از انتخاب بازیگران و شروع تمرینات، احسان بدخشان هر روز در کنار ما بود و هر کجا که احساس میکردیم نیازی به تغییر در متن وجود دارد، احسان بدخشان این کار را انجام میداد.
چقدر اعمال این تغییرات به امروزی شدن نمایش کمک کرد؟
سی سال از نوشته شدن متن نمایش نامه اصلی «آسید کاظم» توسط استاد محمد گذشته است و داستان ما در امروز روایت میشود. من چهار تا از شخصیت هایی که در نمایشنامه آسید کاظم بودند را در نمایشام مورد استفاده قرار دادم. از عمر این شخصیتها سه دهه گذشته است؛ مردان جوان نمایشنامه تبدیل به آدمهای باتجربهای شدهاند و درکنارش شخصیت دیگری به نام مسعود داریم که پسر شاه رجب قهوه چی است.
آیا شخصیت های نمایش ویژگیهای خاکستری دارند؟
بله، حتی آسید محمود هم که در ظاهر منفی به نظر میرسد شخصیت خاکستری داد. در نمایش هم به دنبال ترسیم چهره واقعی آدمها بودیم. نمایشی که مبتنی بر ساختار رئالیستی و ارسطویی است و در جاهایی البته این قاعده رعایت نمیشود.
آیل این رئالیستی عمل نکردن ساختار نمایش در بخشهایی از آن، به خصوص در شخصیتپردازی خاکستری شخصیتها قابل مشاهده است؟
بله، در نمایش سیاه و سفید، ضد قهرمان و قهرمان صرف نداریم. در نمایش زندگی یک سری آدم روایت میشود که هر کدام از آنها به نحوی صرفا به دنبال تامین منافعشان هستند. حتی مسعود که شاید در ظاهر مظلوم و مثبتترین شخصیت نمایش به نظر برسد. اما در آخر نمایش برای تامین منافعش در برابر حقیقت پسر آسید محمود بودن سکوت میکند.
فکر میکنید تماشاگر هم در صحنه پایانی نمایش با اعتراف مسعود به دانستن اینکه میداند پدر واقعیش آسید محمود است شوکه میشود؟
این غافلگیری برای تماشاگر رخ میدهد، بنابراین فقط مسئله راز گشایی یک اتفاق در سی سال قبل مطرح نیست. در نمایش زوال و انحطاط شخصیتها به تدریج شکل میگیرد. آدمهایی که فقط تلاش میکنند برای حفظ منفعتشان و گرفتن مغازه ای در پاساژ تلاش کنند و البته در این کارشان هم شکست میخورند.