در حال بارگذاری ...
سیاوش بهادری‌راد نویسنده وکارگردان نمایش محفل بی‌عاری عنوان کرد:

روایت رازهای دنیای خواجگان درباری

نمایش محفل بی‌عاری به کارگردانی سیاوش بهادری‌راد نمایشی مدرن است که یک داستان تاریخی و سنتی ازایران دویست سال پیش و زمان حضور خواجگان در دربارهای قجری را روایت می کند. روایتی فرمال که به فضا سازی و بازی فیگوراتیو بازیگرانش وابستگی دارد.

سیاوش بهادری‌راد کارگردان جوان و نوجوی تئاتر بیش از یک دهه است که در تئاتر حضور مستمرواثرگذاری دارد و آخرین بار درزمستان 94 نمایش مراسم قطع دست در اسپوکن نوشته مارتین مک‌دانا را با حضور فرزین صابونی، مجتبی رجبی، الهه افشاری، امیر حسین طاهری در تماشاخانه ارغنون روی صحنه برده است. وی همچنین آثاری چون آنسفالیت ، ناقوس ها برای چی به صدا در می آیند و ستاره ها برمی‌گردم را روی صحنه برده است و به خاطر نوشتن نمایش نامه حسرت برنده جایزه بهترین نویسنده از دومین جشنواره  تئاتر شهر شده است.نمایش محفل بی‌عاری به نویسندگی و کارگردانی سیاوش بهادری‌راد از دوشنبه چهارم اردیبهشت ماه در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر اجرای خود را آغاز ‌کرده است . این اثر نمایشی  ساعت 20، مدت زمان 60 دقیقه و با قیمت بلیت 20 هزار تومان به صحنه می‌رود. درنمایش محفل بی عاری عرفان ابراهیمى، الهه افشارى، الاهه بخشى، مجتبى رجبى، علیرضا ساوه‌درودى، مهرداد مصطفوى، پرهام یداللهى به عنوان بازیگر حضور دارند. گفت و گوی  با بهادری راد درباره اجرای این نمایش پیش روی شماست.

 

آیا نمایش محفل بی عاری یک نمایش مدرن با رویکرد و نگاه سنتی به تاریخ معاصر ایران درعهد قاجاریه است؟

محفل بی عاری را بر اساس الگوهای نمایش های مدرن روی صحنه برده ام. همیشه این دغدغه را در تئاتر دارم که چگونه برای اجرا ونشان دادن نمایشی که با نگاه پست مدرن است ،از بدویت تاثیر و الهام گرفته شود و درضمن وامدار جریانی هم نباشد .

 

در نمایش محفل بی عاری شما به مقطع تاریخی خاصی یعنی مرگ آغامحمد خان قاجار و شاه شدن فتحعلی شاه می پردازید ؟

من منظورم رویکرد فرمال بود .چرا  برای اجرا چنین نمایشی باید به سراغ داستان های خارجی برویم . داستان های خارجی که جغرافیای خاصی دارند و یا فاقد آن هستند وبا این کار از ادبیات خودمان غفلت کنیم . رویدادها وداستان های ایرانی درست و دراماتیک زیادی برای کار کردن در چنین قالبی در اختیار داریم .به نظرم تاریخ نه چندان دور کشورمان مثل عهد صفوی ، زندیه و قاجار بستر خوبی برای خلق داستان های جذاب وبا رویکرد فرمال هستند . اگردراین حوزه کارهایی هم انجام شده توام با نگاه کلیشه ای بوده است و حتی همیشه در حوزه طراحی لباس بازیگران این نوع نمایش ها یک بته جقه در گوشه یقه مورد استفاده قرارمی گیرد .من تلاش کردم در رویکردم به این تاریخ از این نشانه های کلیشه ای استفاده نکنم . با روی صحنه بردن نمایش با اینروش تلاش کردم به خودمان ثابت کنم که می شود با داستان ایرانی کار مدرن و پست مدرن درست و شایسته انجام داد .

 

 زندگی آغامحمد خان قاجار که چند دهه بر ایران حکومت کرد، اگر متعلق به کشور دیگری بود، بارها از آن نمایش نامه ، داستان و آثار نمایشی وسینمایی نوشته و تولید می شد ، اما ما فقط به کتاب خواجه تاجدار ذبیح الله منصوری و چند نمایش دیگردلخوش کرده ایم؟

درباره آقا محمد خان قاجارروایت های زیادی در تاریخ انجام شده است .در نمایش محفل بی عاری شخصیتی به نام خواجه خسرو زند که پسر لطفعلی خان زند بوده است در دربار فتحعلی شاه به عنوان یک خواجه کار می کرده است .شخصیتی که در گذشته ای نه چندان دور ولیعهد ایران بوده است و حالا به پست ترین مناصب گمارده شده است . آدمی که در دربار مدام مورد تحقیر و آزار قرار می گیرد و تبدیل به یک وسیله فراهم کردن سور و سات عیاشی شده است. این بی چیز بودن با تهی بودن شخصیتش هماهنگی دارد .

 

چقدر روایت زندگی خواجه گان در ساختار نمایش برایتان دارای جذابیت بود؟

برای من در کارگردانی همیشه فرم و معنا در کنار هم قرار می گیرند . فرم همیشه باید در خدمت مفهوم نمایش باشد .همیشه با نگاهی گذرا از زندگی خواجه گان گذشتهایم وخواجه گان معمولا با نگاه لوس و تکراری و باسمه ای مورد توجه قرار گرفته است . البته در میان کارهای درستی مثل اجرای دکترعلی رفیعی در شکار خاموش هم این شخصیت وجود دارد و البته همین دغدغه دکتر رفیعی در روایت دوران قاجاریه در نمایش کابوس یک جامه دار...هم ادامه داشت و به روایت زندگی امیر کبیر و تقابلش با ناصر الدین شاه و مهد علیا پرداخته است . نکته مهم سرکوب شدن این آدم ها است و بستر مناسبی برای خلق درام است . خواجه خسرو حالا در حرم قاتل پدرش مجبور به زیستن است .

 

با توجه به تحقیر این آدمها اگر قدرت در اختیارشان قرار بگیرد می توانند کارهای خطرناکی انجام بدهند و بسیار بی رحم بشوند؟

بله، درخیلی از جاها چنین کارهایی هم انجام داده اند و خشونتشان بی حد و مرز بوده است .

 

در بحث فضا سازی و چهره و فرم بازی بازیگران شباهت هایی میان نمایش محفل بی عاری و نمایش عجائب المخلوقات و ویتسک رضا ثروتی دیده می شود؟

نه ، من تحت تاثیرهیچ نمایش دیگری نبودم وازصفر تا صد نمایشم منطبق بر ایده وتفکرات خودم است .

 

حضور دو بازیگر زن در نقش خواجه گان چه کارکردی داشت؟

هدفم از این رویکرد تمرکز روی ضمیر ناخودآگاه تماشاگران بود و اینکه چقدر این قضیه موفق بوده ام بسته به نظر تماشاگران اجرا دارد . موقعی که می خواهید روی ناخودآگاه تماشاگر تاثیر داشته باشید ، باید نظم وهارمونی  روال و مرسوم را از بین ببرید .با این روش تماشاگر وادار می شود بخش های مختلف نمایش را حدس بزند و به این ترتیب ضمیر ناخودآگاهش در گیر می شود .از طرفی با تکیه بر فاز خنثی بودن این آدمها و نه زن و نه مرد بودنشان تماشاگر با موقعیت ایجاد شده همراه شده .

 

در چند جای نمایش به آئینه اشاره می شود که هم در فرهنگ شرق و هم در فرهنگ غرب حاوی نمادی متفاوتی است؟

آئینه مفاهیم مختلفی مثل مکان ورود به دنیای دیگری است و به طور مثال در یک جا آئینه مکانی برای رفت وآمدهای مردگان و زندگان به دنیای  است. برای من آئینه در حکم یک خودآگاهی شخصیتهای نمایشم است .

 

گفتگو از احمد محمد اسماعیلی ( ایران تئاتر)




نظرات کاربران