در حال بارگذاری ...
در نشست نخست «گفتمان شنبه‌ها» مطرح شد

روایت کابوس‌وار و مسئله هویت در گونه تراژدی کمدی

رضا سرور در نخستین نشست «گفتمان شنبه‌ها» که به خوانش نمایشنامه ‌«همدست‌ها» اختصاص داشت، گفت: در این نمایشنامه روایت کابوس‌وار و مسئله هویت که از شناسه‌های گونه تراژدی- کمدی است، مورد تاکید قرار گرفته است.

نخستین برنامه «گفتمان شنبه‌ها» با مدیریت محمدرضا خاکی و همکاری اداره کل هنرهای نمایشی و تئاتر شهر شنبه بعدازظهر شنبه 26 آبان در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر برگزار شد. این ویژه برنامه که به خوانش نمایشنامه «همدست‌ها» اثر جان هاج به ترجمه و کارگردانی نریمان افشاری اختصاص داشت با نقش آفرینی پیام یزدانی، گلچهر دامغانی، مصطفی پروین، علی دادرس، فرهاد تفرشی، مهران نائل، پونه احمدی، بنفشه ریاضی و نریمان افشاری همراه بود که مورد استقبال مخاطبین و علاقه مندان به هنرهای نمایشی قرار گرفت.

پس از نمایشنامه خوانی این اثر نیز پانل گفت و گو و بررسی نمایشنامه «همدست‌ها» با حضور دکتر محمدرضا خاکی، رضا سرور و نریمان افشاری مترجم این اثر نمایشی برگزار شد.

در این بخش از برنامه «گفتمان شنبه‌ها» رضا سرور در خصوص این نمایشنامه گفت: ویژگی‌های  ترجیح می‌دهم که از ارائه اطلاعات درباره شرایط سیاسی و اجتماعی شوروی سابق و استالین که مورد نظر نویسنده است صرفنظر کنم؛ چرا که نمایشنامه اطلاعاتی را که مخاطب احتیاج دارد به قدر کافی ارائه کرده؛ و همینطور اسناد مکتوب و تصویری در این ارتباط تا آن اندازه در دسترس ما هست که ضرورتی به توضیح بیشتر در این ارتباط نباشد. در این زمینه شاید تنها ذکر دو منبع را ضروری می دانم. شاید بعد از نوشته شدن کتاب « مجمع الجزایر گولاگ» توسط آناتولی سولژنیستین کمتر کسی توانسته حرف جدیدی در خصوص قربانیان نظام کمونیستی شوروی سابق بزند. همچنین باید به کتاب « استالین مخوف» نوشته مارتین ایمیس اشاره کنم که نشان می‌دهد استالین شخصیتی است که با همین بیرحمی و بی مبالاتی بیست میلیون انسان را قربانی خودکامگی‌های خود کرده است.

او در ادامه سخنانش در این برنامه اظهار کرد: گذشته از این‌ها  در این فرصت می‌خواهم از تکنیک‌های ساختاری این نمایشنامه برایتان بگویم؛ اینکه نمایشنامه «همدست‌ها» که از سوی منتقدان و صاحبنظران به عنوان یک اثر تراژدی- کمدی معرفی شده، چه ویژگی‌هایی دارد. با در نظر گرفتن مشخصات این اثر بر روی دو ویژگی اصلی این متن تمرکز خواهم داشت؛ یعنی یکی روایت کابوس وار و دیگر مسئله هویت که از شناسه‌های گونه تراژدی- کمدی است. این نمایش اساساً با یک کابوس آغاز می‌شود که یک بار در شکلی جدی و بار دیگر در قالب طنز به میدان می‌آید. اما این ساختار تراژدی کمیک چه ارتباطی با کابوس دارد؟ برای اینکه بتوانم این مسئله را توضیح بدهم از نظر نورتون فرای در مورد تراژدی کمدی استفاده می‌کنم. فرای معتقد بود که تراژدی کمدی توازن ظریفی است میان تراژدی و کمدی؛ به این معنا که چون ساختار کمدی به نحوی است که به نوعی تفاهم و سازگاری منجر می‌شود و از طرف دیگر چون تراژدی به فاجعه منتهی می‌شود، به احاظ ساختاری هرگز نمی‌توانند با هم تلفیق شوند، بلکه تنها حال و هوای آن‌ها است که می‌تواند با هم ترکیب شود. به این ترتیب پایان در اینجا، پایانی کنایه وار خواهد بود؛ پایانی که به یک معنا خوش است اما همراه با آیرونی یا کنایه ای فاجعه بار، یا فاجعه ای است با کنایه شاد.  اما مود یا اتمسفر واقعاً به چه معنی است؟ فرای توضیح می‌دهد که در کمدی‌ها مود به معنی رؤیا است و مثالی که می زند از نمایشنامه طوفان شکسپیر است. او می‌گوید قبل از صحنۀ بازشناخت نهایی می‌بینیم که شخصیت‌ها گویی از رؤیا برخاسته‌اند؛ آن‌ها تحت تأثیر جادوی پروسپر قرار گرفته‌اند. آنجاست که پروسپر یکی از کلیدی‌ترین دیالوگ‌ها در آثار شکسپیر را می‌گوید که؛ «ما همه از جنس رؤیا ساخته شده‌ایم». گاهی وقت‌ها این رؤیا آنچنان قوی است که در عنوان نمایش ظاهر می‌شود؛ « رویای شب نیمه تابستان». در اینجا وقتی قاتل از رؤیای آن شب پر از سوءتفاهم  برمی خیزد، می‌گوید در این کمدی پر از سوء تفاهم انگار ما آنچنان اسیر رؤیا بوده‌ایم که دیگر نمی‌خواهیم به خاطرش بیاوریم. این فقط مختص شکسپیر نیست و مشهورترین نمایشنامه کالدرون « زندگی یک روی است» نام دارد.

سرور در همین زمینه افزود:  این مسئله حتی تنها به نمایشنامه‌های کلاسیک محدود نمی‌شود. یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌های فرانسوی از اوژن لابیش نیز « رؤیا در خیابان لورسن» نام دارد. همینطور وقتی ما کمدی سیاه پیتر شفر را می‌خوانیم، می‌بینیم که شخصیت‌ها در تاریکی اعمال نابه خودی را انجام می‌دهند و پس از آن عبارت برخاستن از رؤیا را در متن می‌خوانیم. این رؤیا به عبارتی رؤیایی شیرین و به نوعی سازگار با تفاهم پایانی کمدی است.   از طرفی تراژدی کمدی وجه تراژیک هم دارد و تراژدی چیزی نیست جز اجتناب ناپذیری؛ یعنی قهرمان به رغم آگاهی به سرنوشت محتوم خود، به طرزی ناگزیر و خفقان آور به سوی آن حرکت می‌کند. فرای نتیجه می‌گیرد که این ترکیب رؤیا از طرف کمدی و این اجبار تراژیک تبدیل به کابوس می‌شود و همین مهم‌ترین مؤلفه تراژدی کمدی محسوب می‌شود. حتی مکاتب دیگر که از تراژدی کمدی به عنوان تکنیک استفاده می‌کنند، این حال کابوس وار را دنبال می‌کنند. به عنوان مثال نمایش «آمده» از یونسکو حالت کابوس‌وار دارد. پس انتخاب روایت کابوس وار برای نمایشنامه « همدست‌ها» امری تصادفی نیست و برخاسته همین از ژانر است.  از سوی دیگر تجربه زیستن ما در جوامع توتالی‌تر هم چیزی جز تجربه کابوس وار نیست و عیناً حالتی را داریم که «گره گوار سامسا» روزی ازخواب بر می‌خیزد و می‌بیند که به حشره ای تبدیل شده است. در این نمایشنامه فقط با موقعیت کابوس وار مواجه نیستیم و حتی تکنیک هم کابوس وار است. همانگونه که ما در کابوس‌ها از صحنه ای به صحنۀ دیگر پرتاب می‌شویم و کنترلی بر وقایع اطرافمان نداریم، در این نمایشنامه هم به همین ترتیب می‌بینیم که صحنه‌ها هم گویی به بولگاکف هجوم می‌آورند. نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم، موضوع هویت است. در کابوس آدم‌ها هویت ندارند. در کابوس داخائو و آشویتس شما تبدیل به یک شماره می‌شوید و هویتی ندارید. اولین کاری که حکومت‌های توتالی‌تر انجام می‌دهد این است که هویت شما را نابود می‌کنند. آن چیزی هم که تراژدی کمدی اعمال می‌کند، از بین بردن هویت فردی در فضای کابوس واری است که می‌آفریند.

در بخش بعدی این برنامه نریمان افشاری مترجم نمایشنامه « همدست‌ها» و کارگردان نمایشنامه خوانی این اثر در خصوص ویژگی‌های این متن بیان کرد: بیشتر وقایعی که در این متن به آن‌ها اشاره می‌شود، از وقایع تاریخی مشخصی الهام گرفته شده‌اند. در مورد بحث هویت در قسمتی از نمایش بولگاکف می‌گوید که؛ فکر می‌کردم می‌توان هر آنچه را که می‌خواستند به آن‌ها بدهم و باز هم خودم باشم. واقعیت این است که طنز تلخ این صحنه‌ها به طور کامل تنها در یک اجرای صحنه ای کامل قابل بازنمایی است و امیدوارم شرایطی حاصل شود که بتوانیم این اثر را روی صحنه ببریم.

دکتر محمد رضا خاکی نیز در ادامه این برنامه در خصوص شخصیت اصلی این نمایشنامه بیان کرد: شاید یکی از سخت‌ترین دوران‌ها در شوروی سابق را بولگاکف طی کرده باشد. به عنوان نویسنده ای آثارش سانسور شده یا اساساً به انتشار نرسیده ، همینطور نوشته‌هایی که او در حقیقت مجبور به انجامشان شده است. او در حوزه‌های مختلفی چون رمان، فیلمنامه و نمایشنامه آثار بسیاری آفریده است. جنیه های رؤیایی و فانتزی در آثار او اهمیت بسیاری دارد و دستاوردهای او در این حوزه‌ها آنقدر غنی است که  آثار او به طور مداوم بازخوانی می‌شوند و در حقیقت باید او را هنرمندی دانست که هنوز در حال کشف شدن است. در واقع بولگاکف تا زمان پرسترویکا که آغاز مسیر فروپاشی اتحاد شوروی بود نتوانست بسیاری از آثارش را منتشر کند. بنابراین در واقع پس از این دوران است که بیش از پیش شناخته می‌شود و مورد وثوق جهان قرار می‌گیرد.  

گفتنی است؛ بخش پایانی این برنامه نیز به پرسش و پاسخ حاضرین در اولین نشست « گفتمان شنبه‌ها» اختصاص داشت.  




نظرات کاربران