در حال بارگذاری ...
ایوب آقاخانی بازیگر نمایش مگس:

خنده تماشاگر یعنی گروه ما کارش را درست انجام داده است

نمایش مگس اثری چالشی با زبان طنز در مقام نقد جنگ و قدرت طلبی است. ایوب آقاخانی هنرمند متفکر و مولفی است؛ این مولف بودنش در کارگردانی، نویسنده و بازیگر بودنش قابل مشاهده است. هنرمندی که به روز می نویسند و تحت تاثیر رخدادهای اجتماعی دور و برش است.

آقاخانی در تداوم علائق بازیگریش به شایستگی در نمایش مگس نقش یک سرگرد خسته از جنگ و روان پریش را بدون اغراق و حرکات اضافی با کمترین اکت بیرونی بازی می کند. داستان نمایش مگس در مجارستان همزمان با روزهای جنگ دوم جهانی رخ می‌دهد.  ژولا تنها پسر خانواده تت در جنگ است؛ فرمانده ژولا چند روزی مهمان خانواده تت می‌شود و باید پدر، مادر و نامزد ژولا میزبان شایسته‌ای برای فرمانده باشند تا اینکه پسر بتواند خدمت راحت و بدون دردسری داشته باشد. ایوب آقاخانی در سال های اخیر بسیار موثر عمل کرده و آثاری نظیر هفت عصر هفتم پاییز، کابوس شب نیمه آذر و تکه های سنگین سرب را در حوزه ارزشمند دفاع مقدس و پرتره سرداران دوران جنگ کارکرده است.نمایش مگس تیر و مرداد ماه ساعت 18:30 در سالن سایه مجموعه تئاترشهر روی صحنه است. با ایوب آقاخانی درباره بازیش و دراماتورژی نمایش مگس گفت وگویی انجام داده ایم.

در نمایش مگس جدا از بازی به عنوان دراماتورژ حضور دارید. تغییراتی که در متن اصلی نمایش نامه خانواده تت انجام شد به چه نحوی بود؟

توحید معصومی به عنوان دراماتورژ و بازیگر از من برای حضور در این اجرا دعوت کرد؛ من از این پیشنهاد استقبال کردم و اصولا همراه شدن با حوزه های مختلف نوشتاری یک اثر نمایش جزء دغدغه های جدی کاری من است.

درباره دراماتورژی متن در ابتدای شروع همکاری با کارگردان به چه راهکارهایی رسیدید؟

من به ایشان عنوان کردم که اجرای فرهاد آئیش را از نمایش نامه خانواده تت را در حدود هفت – هشت سال قبل دیده ام و بهتر است این نمایش نامه را برای اجرا انتخاب نکند.

به چه دلیل این مسئله را عنوان کردید؟

مهم ترین دلیل این بود که با اقتباس کامل از نمایش نامه با یک نمایش مطول و طولانی روبه رو می شویم و به همین دلیل با همفکری ایشان رفتیم به سمت تغییرات زیاد در نمایش نامه برای اجرا و خوشبختانه ایشان در حین کار با من تعامل خوبی داشت و از پیشنهادت من استقبال کرد.کارگردان در بحث دراماتوژی پیشنهادات خوبی ارائه کرد و توجه جدی و مهم ما بر این محور استوار شد که موقعیت کمیک فضای نمایش در عین فشرده سازی حفظ شود.

آیا تاکید داشتید که گروتسک جذابی که در زیر لایه متن وجود دارد حفظ شود؟

همینطور است و اصلی ترین رویکرد ما حفظ گروتسک متن بدون حشو و زوائد بود؛ حشو و زوائدی که برای مخاطب هم جذابیتی ندارد. در پروسه دراماتورژی از دوازده شخصیت نمایش به چهار شخصیت اصلی رسیدیم و دو کاراکتر غایب هم در قسمت‌هایی از نمایش به آنها رجوعی می شود.

مخاطبان امروز تئاتر علاقه زیادی به دیدن نمایش های طولانی ندارد؟

بله، مبنای توجه سلیقه ایی من در بحث دراماتوژی و بازنویسی  به صورت کلی همخوانی دارد به حال  و احوال خودم. بدین صورت در حین کار و یا نوشتن و تمرینات بازی خودم را جای تماشاگر قرار می دهم و به او حق می دهم که تاب دیدن نمایش های بالای نود دقیقه را نداشته باشد. خود من هم موقعی که چنین نمایش های مطولی را می بینیم طاق و توانم کم می شود و خدا خدا می کنم نمایش زودتر تمام شود. موقعی که به چپ و راستم هم نگاه می کنم این موقعیت را برای سایر تماشاگران هم می بینم. در تمام کارهایی که کارگردانی کرده ام هیچ وقت با نمایش طولانی مواجه نبوده اید. البته من قصد ارزش گذاری و درست و غلط بودن چنین ذائقه ای را ندارم. معتقدم این واقعیتی است که وجود دارد و بهتر است به جای اینکه به جنگش برویم، برایش احترام قائل شویم.

با توجه به کنش هایی که سرگرد در نمایش دارد، یک جورهایی بین تیپ – شخصیت در نوسان است. چقدر به این مسئله اعتقاد دارید؟

اعتقاد دارم که درباره سرگرد در فضای نمایش شخصیت پردازی درستی انجام شده است، به دلیل آنکه این شخصیت در یک اثر گروتسک و کمدی حضور پیدا کرده است و از آن جمله شخصیت هایی است که پیش از ورودش به صحنه ویژگی هایی از او به مخاطب اعلام می شود.

در نامه ای که پسر خانواده تت از جبهه جنگ  به منزلش ارسال می کند به جزئیات شخصیتی و رفتاری سرگرد اشاره دارد؟

بله، در واقع سرگرد با ورود به صحنه ملزم می شود به اجرای برخی از خصلت های رفتاری که درباره اش گفته شده است. این مسئله به خودی خود شخصیت پردازی را وارد یک انقیاد و نظام چارچوب داری می کند که عمل به آنها ممکن است تصور و یا توهم تیپ سازی را بدهد، اما با توجه به جنس کاراکتر من تلاش کردم برای هر تک لحظه حضورش طراحی برای اجرا داشته باشم و کارهایش شخصیت محورانه باشد و مخاطب فقط این خصلت ها را در سرگردی که من بازیش می کنم ببیند. به عبارتی اگر بازیگر دیگری نقش سرگرد را بازی می کند با آدم دیگری مواجه می شدیم. این جنس از پرداخت را موقعی که با آن مواجه دارید و با آمیختگی های روانی پر رنگی هم دارد می توان از عبارت شخصیت پردازی برایش استفاده کرد و البته درک می کنم که شما از چه دریچه ای درباره سرگرد از واژه تیپ – شخصیت استفاده می کنید. همه این مسائل را به کناری قرار بدهیم و قضاوتی به این منوال نداشته باشیم که کدام درست است و کدام غلط؛ بلکه  باید به این سوال جواب بدهیم که آیا سرگرد را مخاطب دوست دارد و یا خیر.

واکنش مخاطبان در اجراهای شب های گذشته در قبال سرگرد چگونه بوده است؟

به شهادت چند شبی که از شروع اجرا گذشته، خیلی از مخاطبان بعد از خاتمه اجرا به من اظهار لطف داشتند و این برایم خیلی ارزشمند است.

نکته مهم دیگر قابل اشاره درباره ایفای نقش سرگرد این است که شما علی رغم پتانسیل های موجود در نقش تلاشی انجام ندادید تا سرگرد را آدمی شیرین و بذله گو نشان بدهید؟

بله و با توجه به این رویکردم و دوری از شیرین بازی کردن سرگرد جلب توجه مخاطب نسبت به این شخصیت کار واقعا دشواری بود و تلاشی نکردم تا فضای کمیک و طنز این شخصیت را پر رنگ کنم. تمام تلاشم معطوف به درست بازی کردن سرگرد بود. با وجود این شرایط در خیلی از صحنه های نمایش مردم از تقابل سرگرد با اعضا خانواده تت می خندند و این نشان می‌دهد گروه ما کارش را درست انجام داده است.

منبع: ایران تئاتر




نظرات کاربران